سید علی میرحسینی؛ سید عدنان اشکوری؛ علی اسودی؛ هومن ناظمیان؛ عبدالله حسینی
چکیده
رمزگان یا صورت تأویل شده رمز بر اساس سیاق سخن و چیدمان طولی و عرضی اجزای آن، یکی از مهمترین و در عین حال پیچیدهترین طرق رسیدن به لایههای نهان هر سروده یا نوشتار ادبی و کشف وجوه نامحسوس آن به شمار میآید که شاعر یا نویسنده در آن از رمز به گستره مشهودی بهرهبرداری کرده باشد. نوشتار حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی پس از ارائه ...
بیشتر
رمزگان یا صورت تأویل شده رمز بر اساس سیاق سخن و چیدمان طولی و عرضی اجزای آن، یکی از مهمترین و در عین حال پیچیدهترین طرق رسیدن به لایههای نهان هر سروده یا نوشتار ادبی و کشف وجوه نامحسوس آن به شمار میآید که شاعر یا نویسنده در آن از رمز به گستره مشهودی بهرهبرداری کرده باشد. نوشتار حاضر با رویکرد توصیفی تحلیلی پس از ارائه تعریفی جامع از مفهوم رمز، با تکیه بر نظریه دنیل چندلر مبنی بر آفریده شدن رمزگان تازه از بطن رمز ادبی مستعمل و امکان طبقهبندی آن در زیر مجموعههای گوناگون مانند اجتماعی، سیاسی و یا حتی تفسیری و زبانی به بازخوانی شعر محمد عفیفی مطر میپردازد. این بازخوانی به بررسی سیاقی سروده وی یعنی تبیین تأثیرپذیری هر رمز از واژگان و تعابیر هر عبارت و میزان این اثربخشی در آفرینش معانی تازه و بدیع اهتمام دارد. این پژوهش قصد دارد تا نوآوری محمد عفیفی مطر در سرودن اشعار عمیق و لایهبندی شده با بهکارگیری رموز مستعمل ادبی و خلق رمزگان تازه به واسطه آنها را شرح داده و حاصل را به یاری نظریه دنیل چندلر طبقهبندی نماید. شاعر همواره در تلاش بوده است تا از رمز تنها بهرهبرداری ادبی نکرده بلکه با استفاده از آن سعی داشته تا گاهی در لباس یک مصلح اجتماعی و گاه در کسوت یک ناقد سیاسی به اصلاح جامعه و نقد وضع سیاسی مواجه با خود بپردازد؛ وی در این امر تنها به شرح نقطه ضعف موجود اکتفا نکرده و به طرح راه حلی مطلوب از نظر خود نیز پرداخته است.
علی پیرانی شال؛ دکتر عبداله حسینی؛ علی اسودی؛ فاطمه عابدینی
چکیده
یعتبر السرد أحد الرکائز الرئیسیة للنصوص القصصیة، والزمن یعد من مواصفاته عناصره الأصلیة. نظریة جیرار جینیت حول الزمن الروائی، تعد من أکمل النظریات حول هذا العنصر السردی الهام. حسب هذه النظریة نجد فرقاً بارزاً بین زمن القص وزمن النص؛ تقسّم المنظر الفرنسی الزمن إلی ثلاثة أنماط رئیسیة فهی علی التوالی: الترتیب والمدة والتواتر. روایة ...
بیشتر
یعتبر السرد أحد الرکائز الرئیسیة للنصوص القصصیة، والزمن یعد من مواصفاته عناصره الأصلیة. نظریة جیرار جینیت حول الزمن الروائی، تعد من أکمل النظریات حول هذا العنصر السردی الهام. حسب هذه النظریة نجد فرقاً بارزاً بین زمن القص وزمن النص؛ تقسّم المنظر الفرنسی الزمن إلی ثلاثة أنماط رئیسیة فهی علی التوالی: الترتیب والمدة والتواتر. روایة "وکان مساء" کتبها عبدالحمید جودة السحار، من الروائیین المصریین الذین اهتموا بالزمن السردی وتوظیفه بحساسیة کبیرة فی الروایة. هذا الروائی یسرد فی روایته هذه، الأفکار والهواجس والآلام والتفاعلات العاطفیة والنفسیة للرجل الذی فشل فی حبه و فی الوصول إلی حبیبته وفهو یلعب دور الراوی والبطل أو الشخصیة الأصلیة فی الروایة. فی الدراسات السردیة، من الضروی أن نتحدث عن الأنماط الزمنیة فی الروایات التقلیدیة التی کتبت بالصیغة الحکائیة المألوفة. من الواضح أن الزمن فی الروایة الجدیدة تتسم بالمفارقات والثنائیات العدیدة، لکن کیفیة استخدامه فی الروایة التقلیدیة غیر مکشوفة؛ إذ لاندری بوضوح أ هو الزمن الخطی القدیم أم غیر ذلک. تهدف المقالة دراسة الأنماط الزمنیة فی روایة "وکان المساء" من الروایات العربیة التقلیدیة وتکشف عن جمالیاتها ومفارقاتها فی ضوء نظریة جیرار جینیت. أما نتیجة البحث هی أن الکاتب ینتمی إلی المدرسة الواقعیة واستفاد من جمیع الأرضیات الموجودة لعنصر الزمن، فهو قى استخدم المفارقات الزمنیة المتمایزة عبر توظیف الترتیب الخطی لسرد أحداث الروایة وکذلک استفاد من المؤشرات الزمنیة المألوفة لدى نمطَی المدة والتواتر. کذلک اهتم السحار بکسر حاجز الزمن وتحطیمه وکأهم میزات الزمن فی الروایة الحدیثة، قد لجأ به الروائی لتقدیم الشخصیات والأحداث وکذلک لخلق حالة التعلیق ولتقدیم العقدة والحل ولخلق الصراعات المتعددة على صعید النص السردی. اضافة إلی ذلک شاهدنا الاهتمام البالغ بسرد الأحداث الماضیة والمستقبلة عبر استعارة تقنیة الإسترجاع والإستباق.