زبان شناسی
عبدالباسط عرب یوسف آبادی؛ فاطمه گوشه نشین
چکیده
یحتلّ الاتّساق موقعاً مرکزیاً فی بحوث مایکل هالیدای ورقیة حسن ولهما الفضلُ الکبیر فی تقسیم آلیاته، ففی آرائهما یتشکل الاتّساق من مجموعة من الآلیات النصّیة، والمعجمیة، والوصلیة التی تشکّل مکوّنات فعّالة فی تحقیق الجانب الاتّساقی فی أیّ نصّ. وهذه الدراسة وفقاً للمنهج الوصفی- التحلیلی ومؤکدة على مخطّط هالیدای وحسن، تقوم على رصد آلیات ...
بیشتر
یحتلّ الاتّساق موقعاً مرکزیاً فی بحوث مایکل هالیدای ورقیة حسن ولهما الفضلُ الکبیر فی تقسیم آلیاته، ففی آرائهما یتشکل الاتّساق من مجموعة من الآلیات النصّیة، والمعجمیة، والوصلیة التی تشکّل مکوّنات فعّالة فی تحقیق الجانب الاتّساقی فی أیّ نصّ. وهذه الدراسة وفقاً للمنهج الوصفی- التحلیلی ومؤکدة على مخطّط هالیدای وحسن، تقوم على رصد آلیات الاتساق فی قصیدة «سلی الرماح العوالی» للشاعر صفی الدین الحلی (1278-1349م) وهی من قصائده الشهیرة التی لا تزال تتداول حتى العصر الحدیث وتداولها عشّاق دیوان العرب بالتحلیل والتعمیق. دراسة الاتّساق بالغة الأهمیة فی نصّ هذه القصیدة لضمان حبکها وتماسکها بحیث تبیّن هل نصّ القصیدة أصبح نصّاً یتمتع بإطار متماسک وترتبط أجزاؤها بشکل متواصل؟ تهدف الدراسة إلى معرفة مدى اتّساق القصیدة، والوقوف على أبرز آلیات الاتساق التی أکثر صفی الدین الحلی من استخدامها. أظهرت النتائج أنّ القصیدة تتمتّع بإطار متناسق وتترابط أجزاؤها بشکل متماسک، فما احتواه النصّ من وفرة أداة الاتساق النصّی هو %51، وهذه النسبة ترجع إلى أنّ أساس الترابط بین أبنیة نصّ القصیدة هو التشابک بین التراکیب اللغویة فی خطّیة نص القصیدة. فیکشف البناء النصّی للقصیدة عن تنوع آلیات الاتساق بین الإحالة (%30) والتکرار (%30). تبیّن هذه الإحصائیات أنّ القصیدة قد ارتبطت بنیتُها بعضها ببعض وشکّلت کلّاً متکاملاً، فکانت تدلّ على فکرة العصبیة القبلیة والمنافرات الشخصیة وانتصار قوم الشاعر فی الحروب والمعارک.
فائزه عرب یوسف آبادی؛ عبدالباسط عرب یوسف آبادی
چکیده
شخصیت انسان از سه عنصر نهاد، خود و فراخود تشکیل شدهاست. ارتباط این سه عنصر با یکدیگر، رفتارهای پیچیدة فرد را به وجود میآورند. مفهوم «خود» نشاندهندة الگوی معینی از رفتار و چگونگی سازگاری و تعامل فرد با محیط است. گاه «خود» دچار اختلال شخصیتی خودشیفتگی میشود که در اثر آن توجه و علاقة فرد به خود بیشازحد میشود؛ لذا خود ...
بیشتر
شخصیت انسان از سه عنصر نهاد، خود و فراخود تشکیل شدهاست. ارتباط این سه عنصر با یکدیگر، رفتارهای پیچیدة فرد را به وجود میآورند. مفهوم «خود» نشاندهندة الگوی معینی از رفتار و چگونگی سازگاری و تعامل فرد با محیط است. گاه «خود» دچار اختلال شخصیتی خودشیفتگی میشود که در اثر آن توجه و علاقة فرد به خود بیشازحد میشود؛ لذا خود را موجودی برتر میبیند و بر ارزش خود در نظر دیگران تمرکز مبالغهآمیزی میکند، تا جایی که این شیفتگی بیشازحد به خود، جایی برای عشق ورزیدن به دیگران باقی نمیگذارد. ابوفراس حمدانی و افضلالدین خاقانی دو شاعر بلندآوازة عرب و ایران هستند که در شعر آنها جلوههایی از پدیدة خودشیفتگی آشکار است. هدف در این مقاله این است که با تکیهبر روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به الگوی کریستوفر لاش مهمترین ویژگیهای روانی مرتبط با خودشیفتگی در شعر ابوفراس و خاقانی تبیین شود. بنابر روانشناسی رفتاری کریستوفر لاش ویژگیهای مشترک خودشیفتگی در شعر ابوفراس و خاقانی عبارتند از: خودبزرگبینی، ارزشزدایی از دیگران، توهمات همهتوانی، گریز از همهویت شدن با دیگران و گلایه. بر این اساس این دو شاعر افرادی هستند که در شعر خود تصویری مبالغهآمیز از خویشتن ارائه میکنند و ارزشهای دیگران را نادیده میگیرند و نسبت به انتقاد یا شکست خیلی حساساند. ابوفراس و خاقانی کمتر با دیگران ارتباط برقرار میکنند و ارتباط آنها در راستای رفع نیازهای شخصیشان است. ایشان خود را ابرمنی میپندارند که همه کار از دستش برمیآید و اتفاقات مثبت اطرافشان را به خود نسبت میدهند. این دو شاعر از همهویت شدن با دیگران فرار میکنند و به همین خاطر مدام از مردم و زندگی و اوضاع پیرامون خود گلایه دارند.
عبدالباسط عرب یوسف آبادی؛ فائزه عرب یوسف آبادی؛ سید باقر حسینی
چکیده
ابوالعلاء معری، شاعر نابینای عرب و رودکی، شاعر نابینای فارسیزبان، در تصاویر شعری خود استفادة قابل ملاحظهای از رنگ دارند. از آنجا که شعر آیینة تمامنمای روحیات روانی شاعر است؛ تحقیق در رنگهای بهکار رفته در آن نیز میتواند از اهمیت بالایی برخوردار باشد و به عنوان ابزاری مهم در شناسایی هنجارها، واکنشها و رفتارهای شاعر قلمداد ...
بیشتر
ابوالعلاء معری، شاعر نابینای عرب و رودکی، شاعر نابینای فارسیزبان، در تصاویر شعری خود استفادة قابل ملاحظهای از رنگ دارند. از آنجا که شعر آیینة تمامنمای روحیات روانی شاعر است؛ تحقیق در رنگهای بهکار رفته در آن نیز میتواند از اهمیت بالایی برخوردار باشد و به عنوان ابزاری مهم در شناسایی هنجارها، واکنشها و رفتارهای شاعر قلمداد گردد. جستار پیشرو با هدف روانشناسی شخصیت معری و رودکی بر اساس آزمایش رنگ ماکس لوشر، و با فرض اینکه خصوصیات رفتاری این دو شاعر نابینا قرابتهایی بسیار زیادی با هم دارند، در تلاش است تا با روش توصیفی-تحلیلی رنگهای «سقط الزند» معری و دیوان رودکی را بررسی و تحلیل کند. بررسیها نشان میدهد که از میان چهار گروهِ رنگِ نظریة لوشر، گروه اول و دومِ رنگهای اشعار هر دو شاعر دقیقاً مانند هم است. بر این اساس، معری و رودکی هر دو افرادی هستند که از تحریکات شدید که منجر به جدایی آنها از جامعه میگردد، رنج میبرند و امیدوارند که بتوانند بر بسیاری از محدودیتهای خود فائق آیند. با این تفاوت که ابوالعلاء علیرغم تمایلات درونی به ایجاد روابط صمیمی، روابط عاطفی خود را شدیداً کنترل میکند و فقط افرادی را به حیطة شخصی خود نزدیک میکند که نگرشی مشابه او دارند و همانند او میاندیشند؛ ولی رودکی تمایل به ایجاد روابط اجتماعی و مهرورزانة خویش را بهراحتی آشکار مینماید و از اینکه به نیاز او برای عشقورزی و درک محبت متقابل، پاسخیداده نمیشود، احساس ناشکیبایی میکند.
عبدالباسط عرب یوسف آبادی
چکیده
یکی از پدیدههای ادبی قرن چهارم، مناظرات ادبی است که میان ادبای بزرگ آن دوران برپا میشد و مناظرات خوارزمی (323-383ق) و بدیعالزمان (358-398هـ.ق) از مشهورترین آنها به شمار میآید. خوارزمی که ادیب پرآوازه نیشابور بود مورد حسادت جمعی از علما و بزرگان آن عصر قرار گرفت و آنان با توطئهچینی، بدیعالزمان را تطمیع کرده و از این طریق به صفآرائی ...
بیشتر
یکی از پدیدههای ادبی قرن چهارم، مناظرات ادبی است که میان ادبای بزرگ آن دوران برپا میشد و مناظرات خوارزمی (323-383ق) و بدیعالزمان (358-398هـ.ق) از مشهورترین آنها به شمار میآید. خوارزمی که ادیب پرآوازه نیشابور بود مورد حسادت جمعی از علما و بزرگان آن عصر قرار گرفت و آنان با توطئهچینی، بدیعالزمان را تطمیع کرده و از این طریق به صفآرائی ادبی در مقابل خوارزمی پرداختند. پژوهش حاضر در تلاش است تا با روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به شعر این دو ادیب و همچنین روایات مورخانی که شاهد این ماجرا بودند، عوامل بروز مناظرات میان آن دو را تبیین نماید. نتایج اولیه حاکی از آن است که در پیدایش این مناظرات زمینههای ذاتی، مذهبی، علمی و سیاسی نقش بهسزائی داشته، به گونهای که تقابل روحیات متناقض اخلاقی و شخصیتی دو طرف مناظره باعث پیدایش زمینه ذاتی گردید و همچنین اختلاف مذهب آن دو در پیدایش و استمرار مناظره تأثیرگذار بود. تلاش برای دستیابی به جایگاه علمی والا از جانب رقیب، زمینه علمی این مناظرات را فراهم آورد و درگیری خوارزمی با سیاستمداران و رجال برجسته و همچنین حسادت آنها نسبت به وی، بر این دسیسهچینی افزود که نتیجه آن شکست خوارزمی در برابر بدیعالزمان بود.
حسین میرزایی نیا؛ عبدالباسط عرب یوسف آبادی
چکیده
از میـانه ســده نوزده میـلادی تاکنون، نمایشــنامه عربی ارتباطی تنـگاتنگ با «سنــت» داشــته اسـت. یکـی از مشهورترین نمایشنامه هایی که نویسنده آن از سنت بهره برده است، الملک هو الملک اثر نمایشنامه نویس سوری، سعدالله ونّوس، است. نویسنده، در این اثر، از ساختار داستان «النائم و الیقظان»، یکی از داستان های مشهور هزارویک شب، الهام گرفته ...
بیشتر
از میـانه ســده نوزده میـلادی تاکنون، نمایشــنامه عربی ارتباطی تنـگاتنگ با «سنــت» داشــته اسـت. یکـی از مشهورترین نمایشنامه هایی که نویسنده آن از سنت بهره برده است، الملک هو الملک اثر نمایشنامه نویس سوری، سعدالله ونّوس، است. نویسنده، در این اثر، از ساختار داستان «النائم و الیقظان»، یکی از داستان های مشهور هزارویک شب، الهام گرفته است. در این پژوهش برآنیم تا کارکرد سنت در نمایشنامه الملک هو الملک را بررسی، و صور تغییر و تحول آن را ارزیابی کنیم؛ ازاین رو، تمام عناصر این نمایشنامه، از جمله «پیرنگ»، «اندیشه اصلی» (= «اندرینه»)، «شخصیت» ها، «زبان» و «گفت وگو» و غیره را مورد کندوکاو قرار دادیم و چگونگی کارکرد سنت در هریک از آن ها را استخراج نمودیم؛ و به این نتیجه رسیدیم که ونّوس در الهام از داستان «النائم و الیقظان» بسیاری از عناصر این داستان را متحول ساخته است. اهمیت دستیابی به این نتیجه باعث می شود که خواننده نمایشنامه الملک هو الملک به آسانی بتواند وجوه اشتراک و اختلاف نمایشنامه را با اصل آن دریابد و کارکرد سنت در تک تک اجزای آن را نیز درک نماید.