علمی - پژوهشی
مجتبی بهروزی؛ علی اصغر حبیبی
چکیده
هدف این جستار مقایسة سبک شخصیت پردازی رمانهای "عصفور من الشرق" و"الشحاذ" بر اساس اسلوب آماری است. اسلوب آماری روشی است، که بوزیمان برای شناسایی و مقایسه اسلوبها پایه ریزی نموده است. وی در نظریه خود فرض را بر وجود متغییرهای صرفی می گذارد، که با خطوطی دلالت گر کاهش و یا افزایش می یابند. فرضیه بوزیمان سعی دارد که با کمک آمار از ریشه های وجودی ...
بیشتر
هدف این جستار مقایسة سبک شخصیت پردازی رمانهای "عصفور من الشرق" و"الشحاذ" بر اساس اسلوب آماری است. اسلوب آماری روشی است، که بوزیمان برای شناسایی و مقایسه اسلوبها پایه ریزی نموده است. وی در نظریه خود فرض را بر وجود متغییرهای صرفی می گذارد، که با خطوطی دلالت گر کاهش و یا افزایش می یابند. فرضیه بوزیمان سعی دارد که با کمک آمار از ریشه های وجودی حدس وداوری های سلیقه ای در شناسایی اسلوب بریده و ویژگی های اسلوبی را شناسایی کند تا معقولیت تحلیل در پی داشته باشد. هدف از پژوهش، تحلیل متغیر های آماری دو اثر مذکور است، که بتوان به کمک آن نشانه های نمونه وار تفاوت سبک نویسندگان دو اثر را درفضای علمی یا ادبی تر بودن اثرشان بیان نمود، همچنین تلاش دارد تا در سایه اسلوب آماری میزان پویایی، عاطفی، انفعالی، عقلانی و...دو رمان را مشخص نماید. نتایج پزوهش نشان از آن دارد که اسلوب شخصیت پردازی دو نویسنده کاملا متفاوت است و هرگاه نویسندگان در اسلوب خویش از پویایی وعاطفه وگفتگو بهره جسته اند ارزش (ن ف ص ) آنان فزونی و زمانی که از آنها فاصله گرفته اند، کاهش یافته است.
علمی - پژوهشی
علی اوسط خانجانی
چکیده
قرآن کریم در مقام نزول از علم الهی به عالم طبیعت به اقتضاء زبان مخاطبان نخستین، در قالب تجلّی به زبان عربی نازل شده، برخوردار از همه مختصات و تکنیکهای ادبیات بشری است. یکی از آن مختصات که ویژه زبان عربی و از جمله امتیازات زبانی آن است، امکان توسعۀ معنای افعال مجرد از طریق انتقال به ابواب مزید است. افعال بکار رفته در ابواب مزید تقریباً ...
بیشتر
قرآن کریم در مقام نزول از علم الهی به عالم طبیعت به اقتضاء زبان مخاطبان نخستین، در قالب تجلّی به زبان عربی نازل شده، برخوردار از همه مختصات و تکنیکهای ادبیات بشری است. یکی از آن مختصات که ویژه زبان عربی و از جمله امتیازات زبانی آن است، امکان توسعۀ معنای افعال مجرد از طریق انتقال به ابواب مزید است. افعال بکار رفته در ابواب مزید تقریباً یکدهم از مجموعه الفاظ قرآن کریم را به خود اختصاص داده، نقش برجسته و تعیین کنندهای در پیامرسانی و القاء معانی به مخاطبان دارد. مقالۀ حاضر پژوهشی نظری است که به روش تحلیلی-توصیفی در پاسخ به این پرسش سامان یافته است: افعال مزید به لحاظ معانی کاربردی چه کارکردی در قرآن کریم دارد؟. پژوهشگر از رهگذر پردازش دادهها به این نتیجه رسیده است که: اولاً: افعال موضوع پژوهش غالباً در معانی مشهور ابواب مزید و اندکی نیز در معانی غیر مشهور بکار رفته است؛ ثانیاً: افعال مزید موجود در قرآن کریم تنها در ابواب مشهور بکار رفته، بابهای افعال و تفعیل به لحاظ کمّی از فراوانی بیشتری برخوردارند.
علمی - پژوهشی
فرهاد رجبی
چکیده
ارتباط شعر معاصر فارسی و عربی با فلسفه، بهویژه با دستاوردهای اگزیستانسیالیسم، در برخی اشعار تبدیل به یک هویت مشخص شده است؛ چنان که شاهد یک امتزاج، در دو نوع دستاورد بشری هستیم. از مصادیق چنین ادعایی، تبلور این فلسفه در «ترانههای کوچک غربت» احمد شاملو و «أغانی مهیار الدمشقی» أدونیس است که دو شاعر با پرداختن به مؤلفههای بنیادین ...
بیشتر
ارتباط شعر معاصر فارسی و عربی با فلسفه، بهویژه با دستاوردهای اگزیستانسیالیسم، در برخی اشعار تبدیل به یک هویت مشخص شده است؛ چنان که شاهد یک امتزاج، در دو نوع دستاورد بشری هستیم. از مصادیق چنین ادعایی، تبلور این فلسفه در «ترانههای کوچک غربت» احمد شاملو و «أغانی مهیار الدمشقی» أدونیس است که دو شاعر با پرداختن به مؤلفههای بنیادین آن به خلق اثری هنری دست یازیدهاند.
نوشته حاضر ضمن ارائه تصویری از ارتباط فلسفه اگزیستانسیالیسم با ادبیات معاصر، مصادیق این نوع فلسفه را در دو مجموعه مورد بررسی قرار دهد. بر همین مبنا نتایج، نشان خواهد داد؛ در این کندوکاو، با دو اندیشمند مواجه هستیم که شعر برای آنها فراتر از یک گفتار یا یک شاخه هنری است. آنها در مواجهه با اگزیستانسیالیسم رویکردهایی مختلف را اتخاذ میکنند و این رویه فلسفی، باعث تعمیق روابط اشیاء و حوادث در شعر آنها میگردد و درعینحال، ممکن است منجر به شکلگیری نوعی پیچیدگی و دیریابی برای مخاطبانشان نیز گردد. بااینوجود، مباحثی همچون هستیشناسی، تناقض و تنهایی، حضور دیگری، صیرورت و نمایندگی انسان از جمله قضایایی است که دو شاعر بر مبنای نگرش اگزیستانسیالیسم به طرح آن همت گماشتهاند.
علمی - پژوهشی
حسین شمس آبادی
چکیده
مسأله ترجمه متون نمایشی، در میان منتقدین،کمتر مورد بررسی و موشکافی قرار گرفته است. برای نمونه در این که در ترجمه این متون، چه راهکارهایی کاربرد بیشتری دارد، چیز بسیاری نمیدانیم. تفاوت ساختارهای نحوی زبانها سبب میشود که پس از گزینش برابر مناسب و نزدیک واژه، معیارها و پیمانههای مشخصی در انتقال این ساختارها وجود نداشته باشد. ...
بیشتر
مسأله ترجمه متون نمایشی، در میان منتقدین،کمتر مورد بررسی و موشکافی قرار گرفته است. برای نمونه در این که در ترجمه این متون، چه راهکارهایی کاربرد بیشتری دارد، چیز بسیاری نمیدانیم. تفاوت ساختارهای نحوی زبانها سبب میشود که پس از گزینش برابر مناسب و نزدیک واژه، معیارها و پیمانههای مشخصی در انتقال این ساختارها وجود نداشته باشد. گاهی ساختار زبان مبدأ با توجه به کاربرد درست آن در زبان مقصد، درست آرایش داده نمیشود؛ مانند اشتباه در زمان فعل (مانند ترجمه فعل ماضی ساده به جای استمرار و مضارع و...)، اشتباه در ترجمه جمله خبری به جای انشایی و.... از آنجا که ساختارهای دو زبان مبدأ و مقصد با هم متفاوتند، طبیعی است که ترجمه نیز باید بر پایه ساختار زبان مقصد باشد. از سوی دیگر، توجه به سبک و رسایی نگارش جمله زبان مبدأ، یکی از محدودیتهای مترجم در گزینش جمله برابر به شمار میرود، مانند تفاوتی که میتواند میان نگارش یک متن تاریخی و یا یک متن عاشقانه و خودمانی باشد. این مقاله در پی نشان دادن راهکارهای مترجم در ترجمه متون نمایشی است و نکتههای مورد توجه در ترجمه نمایشنامه را در بخش 1-ساختار (ارزش پیامی ساختار زبان مبدأ، ترجمه ساختار به ساختار، بینامتنیت و اشتباه در درک معنا)؛ 2-بافتار (انسجام متنی و عوامل حاکم بر آن، نشانههای سجاوندی، عوامل تأثیرگذار بر معنا)؛ 3- گونههای زبانی (تفاوت سبک و یا شیوه بیان) بررسی کرده و نمونههای آن را در چهار نمایشنامه گزینشی مورد واکاوی قرار میدهد و در پایان ترجمه پیشنهادی خود را در برابر هر یک از جملههای نمایشی بیان میکند. نتایج بررسی، نشان دهنده وجود روشهای گوناگونی در ترجمه متون نمایشی است که برای نمونه، توجه به ساخت و بافت و سبک جمله و... ترجمه را از گزینش زبان اشتباه رهایی میبخشد.
علمی - پژوهشی
روح الله صیادی نژاد؛ شهرام امیری؛ عبدالحسین ذکایی
چکیده
مکتب پراگماتیسم، ادبیات را بهمنزلۀ موثّرترین و زیباترین نوع گفتمان تلقی میکند. گفتمانی که نهتنها زیبایی و جمال در آن موج میزند بلکه تمام کارکردها و وظیفههای ارتباطی زبان در آن موجود است. ازاینرو فن اقناع بهعنوان هدف غایی هر نوع گفتمان در زیرمجموعه زبانشناسی کاربردی بهعنوان علم گفتمان زبانی قرار میگیرد. ازآنجاکه کاربردشناسی ...
بیشتر
مکتب پراگماتیسم، ادبیات را بهمنزلۀ موثّرترین و زیباترین نوع گفتمان تلقی میکند. گفتمانی که نهتنها زیبایی و جمال در آن موج میزند بلکه تمام کارکردها و وظیفههای ارتباطی زبان در آن موجود است. ازاینرو فن اقناع بهعنوان هدف غایی هر نوع گفتمان در زیرمجموعه زبانشناسی کاربردی بهعنوان علم گفتمان زبانی قرار میگیرد. ازآنجاکه کاربردشناسی ادبی بیشتر از کاربردشناسی محض و فرضیهای بیانگر کاربرد عملی زبان در فرآیند گفتمان است، در این پژوهش بر آنیم که به بررسی شگردهای زبانی( دستوری و آوایی) اقناع در دیوان شاعر بزرگ عرب که از وی به عنوان استاد معماری زبان یاد میشود، بپردازیم. جایگاه والای متنبی در عرصه زبانی و حضور استراتژیهای زبانی در دیوان وی نشان از آن دارد که شاعر در انتقال بیشتر انگیزهها، عواطف و احساسات به مخاطبین جهت تثبیت و تأکید بیشتر معنا از کاربستهای زبانی اقناع و مهمترین آنها همچون تکرار و روشهای هارمونی شعری همچون توازن و تصریع بهره جسته است. ضمن اینکه « تکرار» و سویههای گسترده آن به لحاظ ابعاد زیباییشناختی کلامی و جنبههای اقناع کلامی نسبت به سایر اسلوبهای زبانی از بسامد بالایی در دیوان شاعر برخوردار است.
علمی - پژوهشی
عبدالرضا عطاشی
چکیده
زبان بدن، تکنیکی ارتباطی به شمار میرود که انسانها از آن برای بیان احساسات و دلالتهای مختلف بهره میگیرند. زبان بدن، ترجمان حالتها و اندیشههای آدمی است. این مهارت ارتباطی در گسترۀ علم لغت، روانشناسی رفتاری و تربیتی قرار دارد. زبان بدن در متون ادبی و قرآن کریم به کرّات مورد استفاده قرار گرفته است. فراگیری اصول و فنون زبان بدن، ...
بیشتر
زبان بدن، تکنیکی ارتباطی به شمار میرود که انسانها از آن برای بیان احساسات و دلالتهای مختلف بهره میگیرند. زبان بدن، ترجمان حالتها و اندیشههای آدمی است. این مهارت ارتباطی در گسترۀ علم لغت، روانشناسی رفتاری و تربیتی قرار دارد. زبان بدن در متون ادبی و قرآن کریم به کرّات مورد استفاده قرار گرفته است. فراگیری اصول و فنون زبان بدن، اقدام مؤثری برای رمزگشایی بسیاری از دلالتهای نهفته در عبارات است و این امر برای پژوهشگران قرآنی بسیار مهم مینماید؛ زیرا با بازگشایی رمز آیات، میتوان از روساخت به ژرفساخت معنایی آنها پی برد. در این مقاله علاوه بر تعریف زبان بدن و ارائۀ تاریخچۀ مختصری از این علم، به ذکر دلالتهای زبان بدن در قرآن کریم با تأکید بر زبان دست و شرح نکات بلاغی آنها پرداخته شده است. مهمترین دلالتهای زبان دست در قرآن را میتوان: بخل، تأسف، ترس، سکوت، غم، تعجب و حیرت برشمرد. از جمله نکات بلاغی آیات زبان بدن میتوان به آرایههایی نظیر استخدام جز به جای کل، تشبیه و استعاره اشاره نمود. قرآن کریم، زبان بدن را مهارت ارتباطی هر دو گروه مؤمنان و کفار دانسته است. با این تفاوت که کفار از این سازوکار ارتباطی برای استهزاء، انکار و تحقیر و مؤمنان برای بیان اندوه، مسرت، شرم و شگفتی استفاده نمودهاند.
علمی - پژوهشی
زهره قربانی مادوانی؛ مینا عربی
چکیده
هر فرد از جامعه با تولید رمزگان نشانهای خاص خود، ضمن نمایش پایبندی به مجموعهای از هنجارها و تعلق خود به طبقه خاصی از اجتماع، احساس امنیت یا عدم امنیت خود را به تصویر کشیده و به تناسب امر واکنشهای متفاوتی را بروز میدهد. نشانهشناسی اجتماعی یکی از رویکردهای پژوهشی است که به بررسی این هنجارها و رمزگان نشانهای میپردازد. بر اساس ...
بیشتر
هر فرد از جامعه با تولید رمزگان نشانهای خاص خود، ضمن نمایش پایبندی به مجموعهای از هنجارها و تعلق خود به طبقه خاصی از اجتماع، احساس امنیت یا عدم امنیت خود را به تصویر کشیده و به تناسب امر واکنشهای متفاوتی را بروز میدهد. نشانهشناسی اجتماعی یکی از رویکردهای پژوهشی است که به بررسی این هنجارها و رمزگان نشانهای میپردازد. بر اساس این پژوهش که به شیوه توصیفی – تحلیلی انجام گرفته، جلوههایی از ناامنی نشانهای را میتوان بهوضوح در رمان «لیلة الملیار» ملاحظه کرد. در این رمان تقابل فرهنگی بین شخصیتها و بازتاب آن در رفتارهای آنان موجب روی آوردن هر یک از این شخصیتها به واکنشهایی چون خاموشی، بیش تصحیحی، تلافی، و پدیدههای متفاوتی چون تقلید، همانندسازی به عنوان واکنش مقابله با هنجارهای متضاد شده است. برخی شخصیتهای رمان از این تقابل در جهت سازندگی خود بهره جسته و خود را از حالت ناامنی خارج کردهاند، برخی در فرهنگ جامعه دوم غرق شده، و بعضاً به بیراهه رفته و خود را به نابودی کشاندهاند. عدهای نیز حقارت و غربت روز افزون را تاب نیاورده و در پی احساس عدم تعلق به جامعه مسلط، به کشورشان باز گشتهاند.
علمی - پژوهشی
سکینه محب خواه؛ حسین ایمانیان
چکیده
پیوند دینی، تاریخی و سیاسی میان ایرانیها و عربها را از زوایای گوناگون میتوان تماشا و غوررسی کرد؛ و کم نیست آنچه در این زمینه، به رشتة تحریر درآمده است. این پیوند و اثرگذاری دوسویه را در بسیاری از زمینه های بهویژه ادبی و دینی به روشنی میبینیم. تصویر ایرانِ تاریخی و افسانهای در ادبیات عربی، چه در شعر و چه در نثر، یکی از این نشانه ...
بیشتر
پیوند دینی، تاریخی و سیاسی میان ایرانیها و عربها را از زوایای گوناگون میتوان تماشا و غوررسی کرد؛ و کم نیست آنچه در این زمینه، به رشتة تحریر درآمده است. این پیوند و اثرگذاری دوسویه را در بسیاری از زمینه های بهویژه ادبی و دینی به روشنی میبینیم. تصویر ایرانِ تاریخی و افسانهای در ادبیات عربی، چه در شعر و چه در نثر، یکی از این نشانه هاست. اگر به سرودههای شاعران عرب نژاد در دورة عباسی نگاه کنیم، پیوسته با نام شخصیتهای ایرانی روبهرو میشویم؛ طبیعی است که در سرودههای شاعران وطن پرست ایرانی، چهرهای مثبت از این کسان ارائه شود اما وقتی میبینیم بیشتر شاعران عرب نژادی نیز که هیچ حس وطن پرستی ایرانی ندارند، همواره به نیکنامی از آنها یاد میکنند، موضوع، متفاوت و ریشه یابی ریزبینانه تری احساس میشود.
ازآنجاکه شاعر عربزبان و بهویژه کسی که ریشه ایرانی ندارد، هرازگاهی این نامهای ایرانی را که از لحاظ دینی و ملیت با او همساز نبوده فراخوانی میکند، بایسته است بررسی شود که او چگونه این افراد ناخودی را به تصویر میکشد. آنچه در این جستار میآید از یک سو نشان میدهد که تا چه اندازه میراث ایران پیش از اسلام برای عربها و مسلمانان دورۀ عباسی، شناخته شده بوده است و از دیگر سو، به اهمیت و ارزش این میراث در سده های نخستین اسلامی اشاره دارد. تصویر ایرانیان در شعر عربی دورۀ عباسی، برخلاف متونی که از روی جانبداری از سوی ایرانیان و عربها نوشته شده، نهتنها پاک نگشته بلکه چه بسا نیکو و مثبت ارائه شده است.
علمی - پژوهشی
علی اکبر مرادیان قبادی
چکیده
شخصیت عنصر اصلی داستان است و به مثابۀ ستون فقرات آن به شمار میرود؛ پس داستان پرداز باید تمام تلاش خود را برای آفرینش شخصیتهایی مبذول کند که دارندۀ نشانه ایی باشند که با حوادث، مفاهیم و اهداف قصه متناسب و با عناصر دیگر همخوانی داشته باشند. به نظر میرسد که اسامی شخصیتها از مهمترین این نشانه است و به منزلۀ رمزها یا علاماتی هستند ...
بیشتر
شخصیت عنصر اصلی داستان است و به مثابۀ ستون فقرات آن به شمار میرود؛ پس داستان پرداز باید تمام تلاش خود را برای آفرینش شخصیتهایی مبذول کند که دارندۀ نشانه ایی باشند که با حوادث، مفاهیم و اهداف قصه متناسب و با عناصر دیگر همخوانی داشته باشند. به نظر میرسد که اسامی شخصیتها از مهمترین این نشانه است و به منزلۀ رمزها یا علاماتی هستند که خواننده را به برخی از مفاهیم داستان رهنمون میشوند، و چون عنصر شخصیت در داستانهای هزار و یک شب هم از نظر شکل و هم از نظر دلالی اهمیت فراوان دارند، بر آن شدیم که در این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی به بررسی نشانه شناسی شخصیتها در یکی از حکایتهای آن به عنوان "ملک عمر نعمان و فرزندانش شرکان و ضوءالمکان" بپردازیم و وجوه تسمیه شخصیتهای این حکایت و ارتباط آنها را با روند حوادث و وقایع داستان کشف نماییم. سرانجام به نتایج مهمی پی بردیم؛ از جمله این که اسامی شخصیتها در این حکایت نقش مهمی در ساختار و مفاهیم و پیامهای قصه دارند.