مجتبی بهروزی؛ علی اصغر حبیبی
چکیده
هدف این جستار مقایسة سبک شخصیت پردازی رمانهای "عصفور من الشرق" و"الشحاذ" بر اساس اسلوب آماری است. اسلوب آماری روشی است، که بوزیمان برای شناسایی و مقایسه اسلوبها پایه ریزی نموده است. وی در نظریه خود فرض را بر وجود متغییرهای صرفی می گذارد، که با خطوطی دلالت گر کاهش و یا افزایش می یابند. فرضیه بوزیمان سعی دارد که با کمک آمار از ریشه های وجودی ...
بیشتر
هدف این جستار مقایسة سبک شخصیت پردازی رمانهای "عصفور من الشرق" و"الشحاذ" بر اساس اسلوب آماری است. اسلوب آماری روشی است، که بوزیمان برای شناسایی و مقایسه اسلوبها پایه ریزی نموده است. وی در نظریه خود فرض را بر وجود متغییرهای صرفی می گذارد، که با خطوطی دلالت گر کاهش و یا افزایش می یابند. فرضیه بوزیمان سعی دارد که با کمک آمار از ریشه های وجودی حدس وداوری های سلیقه ای در شناسایی اسلوب بریده و ویژگی های اسلوبی را شناسایی کند تا معقولیت تحلیل در پی داشته باشد. هدف از پژوهش، تحلیل متغیر های آماری دو اثر مذکور است، که بتوان به کمک آن نشانه های نمونه وار تفاوت سبک نویسندگان دو اثر را درفضای علمی یا ادبی تر بودن اثرشان بیان نمود، همچنین تلاش دارد تا در سایه اسلوب آماری میزان پویایی، عاطفی، انفعالی، عقلانی و...دو رمان را مشخص نماید. نتایج پزوهش نشان از آن دارد که اسلوب شخصیت پردازی دو نویسنده کاملا متفاوت است و هرگاه نویسندگان در اسلوب خویش از پویایی وعاطفه وگفتگو بهره جسته اند ارزش (ن ف ص ) آنان فزونی و زمانی که از آنها فاصله گرفته اند، کاهش یافته است.
کمال باغجری؛ علی بشیری
چکیده
مقاله پیشرو خوانشی است روایتشناختی از رمان الشحاذ (گدا) اثرِ نجیب محفوظ. در این مقاله، اصلیترین مؤلفهها و عناصر روایتشناختی این رمان از قبیل: زاویه دید، کانونیسازی، نحوه ارائه گفتار و افکار، عنوان، توصیف، تشبیه، زمان (زمان روایت و آغاز رمان) و مکان در بوته تحلیل روایتشناختی قرار گرفته است. اصلیترین نتیجه حاصل از این ...
بیشتر
مقاله پیشرو خوانشی است روایتشناختی از رمان الشحاذ (گدا) اثرِ نجیب محفوظ. در این مقاله، اصلیترین مؤلفهها و عناصر روایتشناختی این رمان از قبیل: زاویه دید، کانونیسازی، نحوه ارائه گفتار و افکار، عنوان، توصیف، تشبیه، زمان (زمان روایت و آغاز رمان) و مکان در بوته تحلیل روایتشناختی قرار گرفته است. اصلیترین نتیجه حاصل از این مقاله این است که رمان گدا با برخورداری از روایتی نسبتاً پیچیده و چندآوا در کنار بهکارگیری فنهای نوین روایتشناختی (در زمان نگارش رمان) نظیر روش آیینهوار و یا شعروارگی روایت، کاملترین نمونه از رمانهای مرحله سوم حیات ادبی نجیب محفوظ است که از آن بهعنوان مرحله رئالیسم فلسفی یا نیمهروانشناختی یاد میشود.