فرهاد رجبی
چکیده
ارتباط شعر معاصر فارسی و عربی با فلسفه، بهویژه با دستاوردهای اگزیستانسیالیسم، در برخی اشعار تبدیل به یک هویت مشخص شده است؛ چنان که شاهد یک امتزاج، در دو نوع دستاورد بشری هستیم. از مصادیق چنین ادعایی، تبلور این فلسفه در «ترانههای کوچک غربت» احمد شاملو و «أغانی مهیار الدمشقی» أدونیس است که دو شاعر با پرداختن به مؤلفههای بنیادین ...
بیشتر
ارتباط شعر معاصر فارسی و عربی با فلسفه، بهویژه با دستاوردهای اگزیستانسیالیسم، در برخی اشعار تبدیل به یک هویت مشخص شده است؛ چنان که شاهد یک امتزاج، در دو نوع دستاورد بشری هستیم. از مصادیق چنین ادعایی، تبلور این فلسفه در «ترانههای کوچک غربت» احمد شاملو و «أغانی مهیار الدمشقی» أدونیس است که دو شاعر با پرداختن به مؤلفههای بنیادین آن به خلق اثری هنری دست یازیدهاند.
نوشته حاضر ضمن ارائه تصویری از ارتباط فلسفه اگزیستانسیالیسم با ادبیات معاصر، مصادیق این نوع فلسفه را در دو مجموعه مورد بررسی قرار دهد. بر همین مبنا نتایج، نشان خواهد داد؛ در این کندوکاو، با دو اندیشمند مواجه هستیم که شعر برای آنها فراتر از یک گفتار یا یک شاخه هنری است. آنها در مواجهه با اگزیستانسیالیسم رویکردهایی مختلف را اتخاذ میکنند و این رویه فلسفی، باعث تعمیق روابط اشیاء و حوادث در شعر آنها میگردد و درعینحال، ممکن است منجر به شکلگیری نوعی پیچیدگی و دیریابی برای مخاطبانشان نیز گردد. بااینوجود، مباحثی همچون هستیشناسی، تناقض و تنهایی، حضور دیگری، صیرورت و نمایندگی انسان از جمله قضایایی است که دو شاعر بر مبنای نگرش اگزیستانسیالیسم به طرح آن همت گماشتهاند.