محمد شیخ
چکیده
درد فراق (نوستالژی) دردی است که به سبب جدایی و دوری از مطلوب یا اندیشیدن به نامطلوب در فرد تجلّی می یابد و شاعر یا نویسنده به بیان آن می پردازد. همچنین درمان درد فراق (نوستالژی) به تلاش شاعران برای رهایی از اندیشه دردناک و حسرتآور نوستالژی گفته می شود. نازک الملائکه (2007-1923) و سهراب سپهری (1307-1359) ازجملۀ شاعران نوستالژیکی معاصر ادبیات عربی ...
بیشتر
درد فراق (نوستالژی) دردی است که به سبب جدایی و دوری از مطلوب یا اندیشیدن به نامطلوب در فرد تجلّی می یابد و شاعر یا نویسنده به بیان آن می پردازد. همچنین درمان درد فراق (نوستالژی) به تلاش شاعران برای رهایی از اندیشه دردناک و حسرتآور نوستالژی گفته می شود. نازک الملائکه (2007-1923) و سهراب سپهری (1307-1359) ازجملۀ شاعران نوستالژیکی معاصر ادبیات عربی و فارسی هستند که درد فراق (نوستالژی) در شعر آن ها به صورتی برجسته دیده می شود. ازآنجاکه هر دردی درمان خاصی می طلبد، این دو شاعر با توجّه به شناختی که از درد جان فرسود خویشتن داشته اند به ارائه راه هایی برای درمان پرداخته اند که در این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلیِ مجموعههای شعری دو شاعر و استفاده از منابع کتابخانهای و بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به بررسی مقایسه ای راه های رهایی و درمان درد فراق (نوستالژی) در شعر دو شاعر پرداختهشده است. نتایج بهدستآمده نشان می دهد هر دو شاعر برای درمان درد فراق راه حل های مشابهی ارائه دادهاند؛ هر دو شاعر «ایمان و یاد خدا و غنیمت شمردن فرصت و در زمان حال زیستن» را راهِ رهایی از درد و رنج و رسیدن به آرامش، «پناه بردن به طبیعت» را برای درمان غم غربت و تنهایی، «پذیرفتن تقدیر» را برای درمان نوستالژی حاصل از اندیشیدن به مرگ و «خزیدن در سایهها» را برای درمان نوستالژی بکار بردهاند.
احمدرضا حیدریان شهری
چکیده
در گستره شعر شهر گفته می شود ظهور «شهرسروده »های نو در ادبیات جهان و ازآن میان در ادبیات فارسی و عربی متأثر از ادبیات غرب است. ادبیات فارسی و عربی پیوندی دیرینه داشته اند؛ در دوران معاصر نیز تعامل میان این دو همچنان ادامه یافته است. جستار حاضر به بررسی تطبیقی شهرسروده های سهراب سپهری در ادب پارسی و احمد عبدالمعطی حجازی در ادب عربی می ...
بیشتر
در گستره شعر شهر گفته می شود ظهور «شهرسروده »های نو در ادبیات جهان و ازآن میان در ادبیات فارسی و عربی متأثر از ادبیات غرب است. ادبیات فارسی و عربی پیوندی دیرینه داشته اند؛ در دوران معاصر نیز تعامل میان این دو همچنان ادامه یافته است. جستار حاضر به بررسی تطبیقی شهرسروده های سهراب سپهری در ادب پارسی و احمد عبدالمعطی حجازی در ادب عربی می پردازد.
این پژوهش، پس از گذری کوتاه بر زندگی و شعر سهراب سپهری، طبیعت سرای برجسته ایران، و با بیان مختصری از زندگی احمد عبدالمعطی حجازی، شاعر برجسته مصری، در آغاز به معرفی اجمالی بدوی گرایی و اصول و مبانی مطرح در آن می پردازد و سپس با مطالعة جهت گیری سهراب سپهری و عبدالمعطی حجازی، نسبت به شهر و روستا، تبلور و نمود بدوی گرایی و ویژگی های مکتب رمانتیسم در شعر دو شاعر بررسی خواهد کرد. مهم ترین ابعاد مورد توجه در گستره اندیشه های مطرح در سروده های دو شاعر عبارت اند از اظهار غربت و اندوه به دلیل ازمیان رفتن گذرگاه روستا، نکوهش شهر و مظاهر مدنیت موجود در آن، ستایش روستا به عنوان زادگاه نخستین نوع بشر و خانه و کاشانه ای که از دیرگاه شوق وصالش را داشته اند، و آرمان سیاحت و سفر درقالب سفر واقعی یا خیالی؛ بخش پایانی مقاله نیز به بیان چگونگی نمود بدوی گرایی و رمانتیسم در اندیشه دو شاعر اختصاص یافته است.