سمانه نوروزی؛ یحیی معروف
چکیده
روایت یکی از مهمترین فنون ادبی و عنصری اساسی در نظریة ادبی است که تحلیل آن بر اساس نظریههای جدید، ما را در راه درک متون ادبی یاری میرساند. نظریه پردازان بسیاری ساختار روایت را مورد بررسی قرار دادهاند. ژرار ژنت فرانسوی، از برجستهترین نظریه پردازان ساختارگرا است که نظریة او از کاملترین و مؤثرترین نظریههای ...
بیشتر
روایت یکی از مهمترین فنون ادبی و عنصری اساسی در نظریة ادبی است که تحلیل آن بر اساس نظریههای جدید، ما را در راه درک متون ادبی یاری میرساند. نظریه پردازان بسیاری ساختار روایت را مورد بررسی قرار دادهاند. ژرار ژنت فرانسوی، از برجستهترین نظریه پردازان ساختارگرا است که نظریة او از کاملترین و مؤثرترین نظریههای روایت شناسی به شمار میآید. هدف نگارندگان این است که با رویکردی تحلیلی-توصیفی مبتنی بر نقد روایت شناختی، مؤلفههای زمان، وجه یا حال و هوا و لحن نظریة ژنت را در داستان کوتاه «یدٌ فی القبر» از مجموعة «القمیص المسروق» اثر غسان کنفانی را مورد واکاوی قرار دهند و توان داستان پردازی این نویسنده و همچنین میزان نظام مند بودن اثر داستانی او را بسنجند. این بررسی نشان میدهد که نظریة ژنت الگویی فراگیر و کاربردی برای بررسی روایت است و از سوی دیگر استعداد کنفانی را در به کارگیری عناصر داستانی و شگردهایی مناسب با درون مایه این داستان و ارائة اثری منسجم، جذاب و پرهیجان هویدا میسازد. استفاده ازتکنیکهای زمانی، راوی اول شخص، بهرهگیری از شیوة گفتگو، وصف پردازیهای زیبا و... این ادعا را اثبات میکند.
تورج زینی وند؛ سمیه صولتی
چکیده
نشانه شناسی اجتماعی، رویکردی کاربردی در بررسی متون است که دغدغۀ اصلی آن، درک نشانه های اجتماعی و رفتارهای معنادار است. با توجه به اهمیت به کارگیری نظریات علمی در فهم بهتر متون، سازه های گفتمانی هلیدی (اندیشگانی، میان فردی و متنی) را ابزاری برای بررسی یکی از داستان های کوتاه کنفانی با عنوان «القمیص المسروق» قرار دادیم که از حیث شمول ...
بیشتر
نشانه شناسی اجتماعی، رویکردی کاربردی در بررسی متون است که دغدغۀ اصلی آن، درک نشانه های اجتماعی و رفتارهای معنادار است. با توجه به اهمیت به کارگیری نظریات علمی در فهم بهتر متون، سازه های گفتمانی هلیدی (اندیشگانی، میان فردی و متنی) را ابزاری برای بررسی یکی از داستان های کوتاه کنفانی با عنوان «القمیص المسروق» قرار دادیم که از حیث شمول دو قطب مثبت و منفی، جدال بین خدمت به وطن و خیانت و گذر قهرمان داستان از تردید بهیقین برجسته می نماید. بر این اساس، در حوزۀ اندیشگانی، چگونگی بازتاب واقعیت در داستان مذکور، در حوزۀ میان فردی، نحوۀ تعامل شخصیت ها و در سطح متنی شیوۀ سازماندهی و انسجام دو حوزۀ پیشین، با روش توصیفی-تحلیلی بررسی شد تا به این سؤال پاسخ داده شود که گزینش های زبانی در حوزه های مذکور به عنوان سازه های معناساز، چگونه در گفتمان شناسی داستان مذکور و کشف لایه های زیرین معنا عمل می کند؟ نتایج حاصل از بررسی جمله واره های این داستان نشان می دهد که در سطح اندیشگانی، چارچوب کنشگرانۀ متن در آغاز داستان با حضور پررنگ گفتمان «دیگری» همراه است که انسان فلسطینی را به حاشیه رانده و درگیر احساساتی ساخته است که وی را به سمت خیانت سوق می دهد، اما فهم حقیقت در پایان داستان از او کنشگری فعال می سازد که انتقام جویی از دشمن را در خود تقویت می کند. در سطح بینافردی، تعامل شخصیت های داستانی، روند گذر قهرمان داستان از تردید بهیقین، در مواجه با خیانت را به نمایش می گذارد. و اما در سطح متن، «ارجاع»، «حروف افزایشی» و «تکرار» به ترتیب در سطوح دستوری، پیوندی و واژگانی، بیشترین کارکرد را تداوم معنایی و انسجام بخشی متن به خود اختصاص داده اند.