اعظم محمودی
چکیده
نقد جامعهشناختی ادبیات، از شیوههای نوین نقد ادبی است که شکلگیری آن بهصورت روشمند و علمی به آغاز قرن نوزدهم میلادی بازمیگردد. به عقیدۀ صاحبنظران عرصۀ جامعهشناسی ادبیات، هر اثر ادبی بیان هنرمندانۀ وقایع اجتماعی زمانۀ خویش است. در این شیوۀ نقد، ساختار و محتوای اثر ادبی و ارتباط آن با شرایط محیط اجتماعی و سیاسی، جهانبینی و نگرش ...
بیشتر
نقد جامعهشناختی ادبیات، از شیوههای نوین نقد ادبی است که شکلگیری آن بهصورت روشمند و علمی به آغاز قرن نوزدهم میلادی بازمیگردد. به عقیدۀ صاحبنظران عرصۀ جامعهشناسی ادبیات، هر اثر ادبی بیان هنرمندانۀ وقایع اجتماعی زمانۀ خویش است. در این شیوۀ نقد، ساختار و محتوای اثر ادبی و ارتباط آن با شرایط محیط اجتماعی و سیاسی، جهانبینی و نگرش پدیدآورنده اثر؛ و چگونگی انعکاس تصویر جامعه در جهان تخیلی و هنری او بررسی میشود. پستمدرنیسم نیز یکی از رویکردهای جدید قرن معاصر است که بر حوزۀ معنایی وسیعی؛ ازجمله هنر و ادبیات، فرهنگ و سیاست، و اقتصاد دلالت دارد و بیانگر مرحلۀ جدیدی از تحولات تاریخ بشری است. این پژوهش سعی دارد به بررسی اجتماعی- سیاسی قصیدۀ فضیحة الثعلب اثر ابراهیم نصرالله یکی از برجستهترین شاعران و نویسندگان مقاومت فلسطینی بپردازد و وجوه پستمدرنیسم ایدئولوژیک را در آن ارزیابی کند. شیوۀ پژوهش توصیفی و روش تحلیل اطلاعات کیفی است. یافتهها نشان میدهد شاعر گرچه از لحاظ جنبههای صوری و تکنیکی؛ از تمهیدات و شگردهایی بهره برده است که شعر او را در زمره آثار پستمدرنیستی قرار میدهد ولی ازنظر محتوایی و معنایی با تکیه بر نگرش ایدئولوژیک خویش از برخی قواعد پستمدرنیسم عدول کرده و از آن در خدمت اشاعۀ باورهای عقیدتی خود بهره برده است. ابراهیم نصرالله در این قصیده کوشیده است تا در عین آفرینش یک اثر ادبی در قالب و صورتی نو، از چارچوب باورهای خویش خارج نشود و با برجسته ساختن ابعاد گوناگون ماهیت استکباری آمریکا از تفکر امپریالیستی این کشور انتقاد کند
عزت ملاابراهیمی؛ صغری رحیمی
چکیده
پستمدرنیسم اصطلاحی است که برای توصیف نظریههایی در زمینه فلسفه، ادبیات، هنر و علوم مختلف به کار گرفته میشود. برخی علت پیدایش آن را بحرانهای ناشی از پیشرفتهای عصر مدرن، افراط در عقلانی کردن امور، دیوانسالاری و سیطره تکنولوژی بر انسان دانستهاند که نهتنها آزادی انسان را اعتلا نبخشید، بلکه موجبات محدودیت بیشتر او را فراهم ...
بیشتر
پستمدرنیسم اصطلاحی است که برای توصیف نظریههایی در زمینه فلسفه، ادبیات، هنر و علوم مختلف به کار گرفته میشود. برخی علت پیدایش آن را بحرانهای ناشی از پیشرفتهای عصر مدرن، افراط در عقلانی کردن امور، دیوانسالاری و سیطره تکنولوژی بر انسان دانستهاند که نهتنها آزادی انسان را اعتلا نبخشید، بلکه موجبات محدودیت بیشتر او را فراهم ساخت. نویسندگان در این مقاله به بیان و نقد ویژگیهای شاخص مکتب پستمدرنیسم در آثار داستانی جبرا پرداختهاند و در پی پاسخ گویی به این سؤال بودهاند که این تحولات چه تأثیری در آفرینش هنری رمانهای او داشته است؟ فرضیه پژوهش بر این مدعا استوار است که جبرا با تأثیرپذیری از گرایشهای پسامدرنیسم توانسته شیوههای بیان نوینی را در ابعاد مختلف داستاننویسی ابداع کند. این پژوهش به روش تحلیلی – توصیفی تدوین شده است و از مهمترین دستاوردهای آن میتوان به حضور غلبه محتوای وجود شناسانه بر محتوای معرفتشناسانه، چند صدایی و چند روایتی بودن رمان، رئالیسم جادویی و بینامتنیت اشاره کرد.