سبک شناسی
احمد لامعی گیو
چکیده
توجّه به جایگاه و ویژگیهای ادبیّات زنان در نقد ادبی معاصر، همزاد گسترش و رونق زنانهنویسی و موضوعات مرتبط با این حوزه، بهویژه هویّت زنان، سبک گویشی و زبان آنان میباشد که هرکدام در قالب مؤلّفههای جزئیتر قابل تأمّل و مداّقه است. بهطوری که در این فضا میتوان به شناخت عناصر احساسی زنان و رویکردهای زیباشناسی گفتار آنان پیبرد. ...
بیشتر
توجّه به جایگاه و ویژگیهای ادبیّات زنان در نقد ادبی معاصر، همزاد گسترش و رونق زنانهنویسی و موضوعات مرتبط با این حوزه، بهویژه هویّت زنان، سبک گویشی و زبان آنان میباشد که هرکدام در قالب مؤلّفههای جزئیتر قابل تأمّل و مداّقه است. بهطوری که در این فضا میتوان به شناخت عناصر احساسی زنان و رویکردهای زیباشناسی گفتار آنان پیبرد. از جمله شعرای معاصر زن که کلامش را با رنگ عاطفه و شور احساس آمیخته و به ویژگیهای روح زنانگی پرداخته و آنها را با قلم وزین خود آراسته، خانم سوزان علیوان، شاعر لبنانی است. او در بیان اندیشهها و تفکّرات خود بر آن است تا دیدگاه جامعه عصرش را نسبت به زنان متحوّل ساخته و زن را الگوی عاطفهای صادق و کانون محبّت و سرزندگی معرّفی نماید و جوّ جامعهاش را متوجّه قابلیتها و تواناییهای نهفته زنان گرداند. در این مقاله سعی شده است به روش توصیفی تحلیلی، به معرّفی این شاعر و ابعاد زیباشناسی زبان وی در چهار سطح آوایی، واژگانی، نحوی و ارتباطی در اشعارش پرداخته شود و مهمّتر اینکه زوایای شخصیّتی، هنر نویسندگی و روح زیبا و لطیف او در تبیین مقاصدش تشریح گردد. بیشکّ واکاوی جلوههای زیبای ادبیّات این شاعر و سبک گویشی او در تبیین موضوعات و معرّفی فرهنگ و اعتقادات، نشان روشنی از قدرت بیانی و ترسیم هنرآفرینی و اعجاز در سخن اوست که در قالب شعری لطیف و گفتاری دلنشین به جامعه ادبی، بهویژه زنان تقدیم می کند تا بدینوسیله جایگاه و منزلت زن را در اجتماع تشخّص بخشد و با رویکردی منطقی اندیشه جامعه را با حوزه فکری و عدالتخواهانه زن و باورهای فرهنگی را در قالب اشعاری لطیف بر پایه نظرات فمنیستی تحکیم بخشد.
فرهاد رجبی
چکیده
ارتباط شعر معاصر فارسی و عربی با فلسفه، بهویژه با دستاوردهای اگزیستانسیالیسم، در برخی اشعار تبدیل به یک هویت مشخص شده است؛ چنان که شاهد یک امتزاج، در دو نوع دستاورد بشری هستیم. از مصادیق چنین ادعایی، تبلور این فلسفه در «ترانههای کوچک غربت» احمد شاملو و «أغانی مهیار الدمشقی» أدونیس است که دو شاعر با پرداختن به مؤلفههای بنیادین ...
بیشتر
ارتباط شعر معاصر فارسی و عربی با فلسفه، بهویژه با دستاوردهای اگزیستانسیالیسم، در برخی اشعار تبدیل به یک هویت مشخص شده است؛ چنان که شاهد یک امتزاج، در دو نوع دستاورد بشری هستیم. از مصادیق چنین ادعایی، تبلور این فلسفه در «ترانههای کوچک غربت» احمد شاملو و «أغانی مهیار الدمشقی» أدونیس است که دو شاعر با پرداختن به مؤلفههای بنیادین آن به خلق اثری هنری دست یازیدهاند.
نوشته حاضر ضمن ارائه تصویری از ارتباط فلسفه اگزیستانسیالیسم با ادبیات معاصر، مصادیق این نوع فلسفه را در دو مجموعه مورد بررسی قرار دهد. بر همین مبنا نتایج، نشان خواهد داد؛ در این کندوکاو، با دو اندیشمند مواجه هستیم که شعر برای آنها فراتر از یک گفتار یا یک شاخه هنری است. آنها در مواجهه با اگزیستانسیالیسم رویکردهایی مختلف را اتخاذ میکنند و این رویه فلسفی، باعث تعمیق روابط اشیاء و حوادث در شعر آنها میگردد و درعینحال، ممکن است منجر به شکلگیری نوعی پیچیدگی و دیریابی برای مخاطبانشان نیز گردد. بااینوجود، مباحثی همچون هستیشناسی، تناقض و تنهایی، حضور دیگری، صیرورت و نمایندگی انسان از جمله قضایایی است که دو شاعر بر مبنای نگرش اگزیستانسیالیسم به طرح آن همت گماشتهاند.
مصطفی مهدوی آرا؛ حسین شاره
چکیده
عبدالله بردونی شاعر معاصر و نابینای یمنی، در سال 1929 م. در روستای بردون از توابع صنعا در خانوادهای تهیدست به دنیا آمد. وی در چهار سالگی بر اثر بیماری آبله بینایی خود را از دست داد و تمام عمر خویش را نابینا زیست. او در طول حیات ادبی خود آثار منظوم و منثور بسیاری از خود بر جای گذاشته است. در مطالعه دیوان شاعر در مییابیم، پیوسته هالهای ...
بیشتر
عبدالله بردونی شاعر معاصر و نابینای یمنی، در سال 1929 م. در روستای بردون از توابع صنعا در خانوادهای تهیدست به دنیا آمد. وی در چهار سالگی بر اثر بیماری آبله بینایی خود را از دست داد و تمام عمر خویش را نابینا زیست. او در طول حیات ادبی خود آثار منظوم و منثور بسیاری از خود بر جای گذاشته است. در مطالعه دیوان شاعر در مییابیم، پیوسته هالهای از حزن و اندوه بر شعر وی سایه افکنده است؛ به نظر میرسد این پدیده متأثر از کمبودها و محدودیتهای شاعر در زندگی باشد. در پژوهش حاضر نگارندگان سعی نمودهاند بر مبنای آزمون آسیب شناسی روانی و ارزیابی شخصیتِ (MMPI-2)، شخصیت عبدالله بردونی را از خلال شعر وی مورد بررسی قرار دهند و با روش توصیفی – تحلیلی، افسردگی و دلایل بروز آن را در شخصیت شاعر واکاوی نمایند. نتایج به دست آمده از این تحقیق نشان میدهد: بر مبنای آزمون (MMPI-2) غالب نشانههای افسردگی در شاعر بروز نموده است. عوامل متعددی همچون: نابینایی، مرگ عزیزان، فقر و تهیدستی و غیره در تکوین شخصیت شاعر و آفرینش ادبی وی تأثیرگذار بودهاند. امید است این پژوهش میان رشتهای بتواند سهمی هرچند ناچیز در گسترش دایرۀ این پژوهشها داشته باشد.
محمد شیخ
چکیده
درد فراق (نوستالژی) دردی است که به سبب جدایی و دوری از مطلوب یا اندیشیدن به نامطلوب در فرد تجلّی می یابد و شاعر یا نویسنده به بیان آن می پردازد. همچنین درمان درد فراق (نوستالژی) به تلاش شاعران برای رهایی از اندیشه دردناک و حسرتآور نوستالژی گفته می شود. نازک الملائکه (2007-1923) و سهراب سپهری (1307-1359) ازجملۀ شاعران نوستالژیکی معاصر ادبیات عربی ...
بیشتر
درد فراق (نوستالژی) دردی است که به سبب جدایی و دوری از مطلوب یا اندیشیدن به نامطلوب در فرد تجلّی می یابد و شاعر یا نویسنده به بیان آن می پردازد. همچنین درمان درد فراق (نوستالژی) به تلاش شاعران برای رهایی از اندیشه دردناک و حسرتآور نوستالژی گفته می شود. نازک الملائکه (2007-1923) و سهراب سپهری (1307-1359) ازجملۀ شاعران نوستالژیکی معاصر ادبیات عربی و فارسی هستند که درد فراق (نوستالژی) در شعر آن ها به صورتی برجسته دیده می شود. ازآنجاکه هر دردی درمان خاصی می طلبد، این دو شاعر با توجّه به شناختی که از درد جان فرسود خویشتن داشته اند به ارائه راه هایی برای درمان پرداخته اند که در این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلیِ مجموعههای شعری دو شاعر و استفاده از منابع کتابخانهای و بر اساس مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به بررسی مقایسه ای راه های رهایی و درمان درد فراق (نوستالژی) در شعر دو شاعر پرداختهشده است. نتایج بهدستآمده نشان می دهد هر دو شاعر برای درمان درد فراق راه حل های مشابهی ارائه دادهاند؛ هر دو شاعر «ایمان و یاد خدا و غنیمت شمردن فرصت و در زمان حال زیستن» را راهِ رهایی از درد و رنج و رسیدن به آرامش، «پناه بردن به طبیعت» را برای درمان غم غربت و تنهایی، «پذیرفتن تقدیر» را برای درمان نوستالژی حاصل از اندیشیدن به مرگ و «خزیدن در سایهها» را برای درمان نوستالژی بکار بردهاند.