علی پیرانی شال؛ نیلوفر زریوند
چکیده
نشانهشناسی ساختارگرای دوسوسور، سبک زبانی متن و زیباییشناسی آن را آشکار ساخته و در پی تحلیل معانی ضمنی نیست و در مقابل، نشانهشناسی پساساختارگرای رولان بارت، در پی تحلیل دلالتهای معنایی متعدد در متن است. جستار پیشرو بر آن است تا با تکیه بر نظریات این دو نشانهشناس و با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی سوره قریش و مقایسه آن از ...
بیشتر
نشانهشناسی ساختارگرای دوسوسور، سبک زبانی متن و زیباییشناسی آن را آشکار ساخته و در پی تحلیل معانی ضمنی نیست و در مقابل، نشانهشناسی پساساختارگرای رولان بارت، در پی تحلیل دلالتهای معنایی متعدد در متن است. جستار پیشرو بر آن است تا با تکیه بر نظریات این دو نشانهشناس و با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی سوره قریش و مقایسه آن از این دو نگاه بپردازد با این هدف که نحوه شکلگیری معنا و نیز لایههای متعدد و ضمنی آن را در این سوره شناسایی کند. ضرورت انجام چنین پژوهشی نیز نخست معرفی تفاوت نظریات این دو زبانشناس، سپس بررسی تفاوت خوانش ساختارگرا با پساساختارگرا در سوره قریش است تا کثرت دلالت لایههای معنایی با توجه به نظریات بارت آشکار شود. برای تحلیل سوره قریش از دیدگاه نشانهشناسی دوسوسور، به بررسی تقابلها پرداخته میشود. تقابل عمده این سوره میان وجه خبری (همبستگی میان قریش) و وجه امری (لزوم عبادت پروردگار) شکلگرفته که در سایر عناصر زبانی (واژگانی و نحوی) نیز جلوهگر شده است. در مقابل، در نشانهشناسی بارت، به تحلیل رمزگانها و بررسی لایههای معنایی آنها پرداخته میشود که بر این اساس، رمزگان چیستانی در پی اشاره به معنای همبستگی و اتحاد برای تمامی جوامع و گروهها است؛ امری که با دلالتهای متعدد واژگان (إیلاف و قریش) به عنوان رمزگانهای معنایی و فرهنگی روشن میشود و رمزگانهای نمادین نیز به تصویرسازی عواقب عدم عبادت پروردگار پرداخته و رمزگانهای کنشی نتیجه عبادت خداوند را در گذشته بیان کردهاند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که با تحلیل نشانهشناسی دوسوسور، معنای تحتاللفظی سوره در قالب عناصر متقابل متنی و روابط همنشینی منسجم آشکار میشود که اشاره به دعوت قریش به اسلام در زمان پیامبر(ص) برای ایجاد صلح دارد؛ اما در تحلیل نشانهشناسی بارت، دعوت به اسلام و ترویج تکآیینی مقید به قریش نبوده و متوجه جوامع و گروههای مختلف در تمامی اعصار است.
حسن اسماعیل زاده؛ علی صیادانی؛ وحید خیری؛ بهمن آقازاده
چکیده
الگوی نشانهشناسی ریفاتر از جمله اولین الگوهای نشانهشناسی است که به شکل ویژه به بررسی گونۀ ادبی شعر پرداخته است. در این روش، توانش ادبی خواننده و عکسالعمل او نسبت به شعر بسیار مهم است و خوانش شعر در دو سطح اکتشافی و پسکنشانه انجام میگیرد. در سطح اول، معنا و روساخت متن بررسی میشود و در سطح دوم، با توجه به عناصر غیردستوری، ژرفساخت ...
بیشتر
الگوی نشانهشناسی ریفاتر از جمله اولین الگوهای نشانهشناسی است که به شکل ویژه به بررسی گونۀ ادبی شعر پرداخته است. در این روش، توانش ادبی خواننده و عکسالعمل او نسبت به شعر بسیار مهم است و خوانش شعر در دو سطح اکتشافی و پسکنشانه انجام میگیرد. در سطح اول، معنا و روساخت متن بررسی میشود و در سطح دوم، با توجه به عناصر غیردستوری، ژرفساخت متن و دلالتهای زبانی، واکاوی میشوند. مقاومت و عشق، دو مضمون اصلی شعر محمود درویش است و او در این مضمونهای شعری با استفاده از عناصر غیردستوری، دلالتهای زبانی را پدید میآورد و مدلول و پیام اصلی خود را در ورای سطح ظاهری واژگان پنهان میسازد و آگاهانه ادراک مفهوم شعر را برای مخاطب به تأخیر میاندازد. پژوهش حاضر میکوشد با شیوۀ توصیفی-تحلیلی و با تکیهبر مبانی نظریۀ نشانهشناسی شعر مایکل ریفاتر، به کشف انباشتها و منظومههای توصیفی قصیدۀ «ریتا أحبینی» بپردازد و با دریافت تداعی واژگان، ماتریس(قالب) ساختاری قصیده را برای خواننده بازگو کند. تبیین الگوی نشانهشناسی مایکل ریفاتر و تبیین بنمایههای ادبیات مقاومت در شعر محمود درویش و زوایای پنهان آن با بهکارگیری الگوی نشانهشناسی، از اهداف این پژوهش است. ازجمله نتایج برآمده از خوانش پسکنشانه قصیده مذکور، بیانگر وجود دلالتهای متعددی از واژه «ریتا» در نزد محمود درویش است که با مفهوم وطن در نزد وی درآمیخته و در نهایت به رمز فلسطین بدل گشته است و اینگونه، مضمونی رمانتیک را در خدمت مفهوم مقاومت قرار داده است. تداعیهای واژگانی این شعر در ماتریس ساختاری آن با ظرافت هر چه بیشتر، بازتاب یافتهاند و تصویری از وضعیت فلسطین و دورنمای مقاومت را به نمایش گذاشتهاند.
محمد علی آذرشب؛ ابوالحسن امین مقدسی؛ شهریار نیازی؛ موسی بیات
چکیده
نشانهشناسی دانشی است که از روشهای آن برای نقد و تحلیل متون استفاده میشود و نقش مهمی در درک و شناخت معانی و لایههای پنهان متن دارد. عنوان آستانه و درگاه ورود به دنیای متن است که هر خواننده بهناچار باید از آن عبور کند و به همین جهت عنوان میتواند نقش مهمی در انگیزش خواننده بهسوی متن داشته باشد. برخی از شاعران معاصر وسواس و دقت ...
بیشتر
نشانهشناسی دانشی است که از روشهای آن برای نقد و تحلیل متون استفاده میشود و نقش مهمی در درک و شناخت معانی و لایههای پنهان متن دارد. عنوان آستانه و درگاه ورود به دنیای متن است که هر خواننده بهناچار باید از آن عبور کند و به همین جهت عنوان میتواند نقش مهمی در انگیزش خواننده بهسوی متن داشته باشد. برخی از شاعران معاصر وسواس و دقت بسیاری در گزینش عناوین شعری خود به خرج میدهند و آنها را آگاهانه برمیگزینند که ازجمله آنان میتوان محمدعلی شمسالدین را نام برد. بنابراین نشانهشناسی عنوان میتواند ما را در درک و شناختی نو از شعر کمک کرده و تحلیل عمیقتری از آن ارائه دهد. این پژوهش در پی آن است تا قصیده (حفرٌ علی یاقوت العرش) سروده محمدعلی شمس الدین، شاعر معاصر لبنان و از شاعران مقاومت جنوب را مورد تحلیل نشانهشناسی عنوان با تکیه بر کاردکرد بینامتنی قرار دهد و ارتباط عنوان با متن اصلی، کارکردهای عنوان در متن و سازوکارهای تولید معانی را در متن قصیده واکاوی کند. از مهمترین یافتههای این پژوهش عبارتند از: عنوان به مثابه متنی موازی با متن اصلی قرار گرفته و شاعر در تمام متن اصلی در پی آن است تا از رهگذر کنشهای موجود در متن به جایگاه وصفشده در عنوان دست یابد که این خود مهمترین پیوند میان عنوان و متن اصلی به شمار میرود. افزون بر این، عنوان در متن، کارکردهایی چون کارکرد بینامتنی، توصیفی، انگیزشی، صرفی و نحوی دارد و مهمترین آنها همان کارکرد بینامتنی قرآنی است که شاعر با کمک آن معانی مورد نظر خود را تولید کرده است. روابط همنشینی و جانشینی، کارکردهای عنوان، منظومههای واژگانی و تضادهای موجود در متن از مهمترین ابزارهای تولید معانی در دست شاعر بودهاند.