زبان شناسی
رحمان نوازنی؛ امیرحسین رسول نیا
چکیده
فرآیندهای زبانی، همواره در راستای ایجاد مقولههای گفتمانی با دیدگاههایی مبتنی بر جهانبینی، درگیر ساختن نوعی روایت از جهان هستند. فرآیندهای زبانی تقابل و ترادف نقش مهم و مؤثری در شکلدهی جهانبینی متون دارند. لسلی جفریز (2010) از معدود محققان زبانشناسیاست که با شناخت تقابل و ترادفهای متنی و چگونگی تنظیم این پدیدۀ متنی ...
بیشتر
فرآیندهای زبانی، همواره در راستای ایجاد مقولههای گفتمانی با دیدگاههایی مبتنی بر جهانبینی، درگیر ساختن نوعی روایت از جهان هستند. فرآیندهای زبانی تقابل و ترادف نقش مهم و مؤثری در شکلدهی جهانبینی متون دارند. لسلی جفریز (2010) از معدود محققان زبانشناسیاست که با شناخت تقابل و ترادفهای متنی و چگونگی تنظیم این پدیدۀ متنی در کنار ابزارهای تثبیتشدهتر تحلیل انتقادی گفتمان، الگویی را برای به دست آوردن بینش از تأثیر جهانبینانۀ بالقوۀ متون ترسیم کرده است. جفریز در راستای طرح مؤلفههای سبکشناسی انتقادی خود با هدف تحلیل انتقادی گفتمان به ارائۀ الگوهای توسعهیافتۀ تقابل و ترادف پرداخته است. انواع تقابلهای سلبی، انتقالی، تفضیلی، جابهجایی، امتیازی، صریح، موازی و تباین و همچنین ترادفهای ربطی، بیانی و استعاری الگوهای پیشنهادی جفریز در جهت کشف ایدئولوژی پنهان متن است. این پژوهش بهروش توصیفی- تحلیلی و با هدف تبیین جهانبینی حاکم بر متن در قصیدۀ «ارادة الحیاة» اثر ابوالقاسم الشابی به بررسی فرآیند ساختارهای تقابل و ترادف بر اساس این نظریه پرداخته است. دستاورد پژوهش حاکی از آن است که بررسی روابط مفهومی در ساختار متنی تقابلها و ترادفهای قصیدۀ مذکور در پی ارائۀ مفاهیم جهانبینانه است. تقابلهای شناختی در متن در صدد تبیین مفاهیم گفتمانی؛ از جمله بلندنظری و تنگنظری، تعالی و پستی، امید و یأس، مبارزه و ایستادگی، زندگی و مُردگی است، همچنین ترادفها در پی شکلدهی به اندیشههای مشترک جامعه در مبارزه با ظلم و استعمار است.
اعظم محمودی
چکیده
نقد جامعهشناختی ادبیات، از شیوههای نوین نقد ادبی است که شکلگیری آن بهصورت روشمند و علمی به آغاز قرن نوزدهم میلادی بازمیگردد. به عقیدۀ صاحبنظران عرصۀ جامعهشناسی ادبیات، هر اثر ادبی بیان هنرمندانۀ وقایع اجتماعی زمانۀ خویش است. در این شیوۀ نقد، ساختار و محتوای اثر ادبی و ارتباط آن با شرایط محیط اجتماعی و سیاسی، جهانبینی و نگرش ...
بیشتر
نقد جامعهشناختی ادبیات، از شیوههای نوین نقد ادبی است که شکلگیری آن بهصورت روشمند و علمی به آغاز قرن نوزدهم میلادی بازمیگردد. به عقیدۀ صاحبنظران عرصۀ جامعهشناسی ادبیات، هر اثر ادبی بیان هنرمندانۀ وقایع اجتماعی زمانۀ خویش است. در این شیوۀ نقد، ساختار و محتوای اثر ادبی و ارتباط آن با شرایط محیط اجتماعی و سیاسی، جهانبینی و نگرش پدیدآورنده اثر؛ و چگونگی انعکاس تصویر جامعه در جهان تخیلی و هنری او بررسی میشود. پستمدرنیسم نیز یکی از رویکردهای جدید قرن معاصر است که بر حوزۀ معنایی وسیعی؛ ازجمله هنر و ادبیات، فرهنگ و سیاست، و اقتصاد دلالت دارد و بیانگر مرحلۀ جدیدی از تحولات تاریخ بشری است. این پژوهش سعی دارد به بررسی اجتماعی- سیاسی قصیدۀ فضیحة الثعلب اثر ابراهیم نصرالله یکی از برجستهترین شاعران و نویسندگان مقاومت فلسطینی بپردازد و وجوه پستمدرنیسم ایدئولوژیک را در آن ارزیابی کند. شیوۀ پژوهش توصیفی و روش تحلیل اطلاعات کیفی است. یافتهها نشان میدهد شاعر گرچه از لحاظ جنبههای صوری و تکنیکی؛ از تمهیدات و شگردهایی بهره برده است که شعر او را در زمره آثار پستمدرنیستی قرار میدهد ولی ازنظر محتوایی و معنایی با تکیه بر نگرش ایدئولوژیک خویش از برخی قواعد پستمدرنیسم عدول کرده و از آن در خدمت اشاعۀ باورهای عقیدتی خود بهره برده است. ابراهیم نصرالله در این قصیده کوشیده است تا در عین آفرینش یک اثر ادبی در قالب و صورتی نو، از چارچوب باورهای خویش خارج نشود و با برجسته ساختن ابعاد گوناگون ماهیت استکباری آمریکا از تفکر امپریالیستی این کشور انتقاد کند
علی صفایی سنگری؛ فاتح احمدپناه
چکیده
متون روایی، علاوه بر کارکردهای تعلیمی و زیباییشناختی، رسانههایی قدرتمند برای اشاعة ایدئولوژیهای سیاسی - اجتماعی به شمار میروند. از این منظر، شگردهای به کار رفته در این متون را میتوان بهمثابه تمهیداتی در نظر گرفت که مؤلّف یا سایر عوامل دخیل در تولید متن، تلاش کردهاند از طریق آنها سلطة گفتمانی خود را بازتولید کنند. هدف مقالة ...
بیشتر
متون روایی، علاوه بر کارکردهای تعلیمی و زیباییشناختی، رسانههایی قدرتمند برای اشاعة ایدئولوژیهای سیاسی - اجتماعی به شمار میروند. از این منظر، شگردهای به کار رفته در این متون را میتوان بهمثابه تمهیداتی در نظر گرفت که مؤلّف یا سایر عوامل دخیل در تولید متن، تلاش کردهاند از طریق آنها سلطة گفتمانی خود را بازتولید کنند. هدف مقالة حاضر، تفسیر آن دسته از شگردهای متنی و فرامتنی است که بهمنظور بازتولید این نوع سلطه در یک متن روایی (باب «الناسک و الضیف» از مجموعة کلیله و دمنة عربی) به کار گرفته شدهاند. در این راستا، متن روایی مذکور، با استفاده از مفاهیم کلیدی حوزة تحلیل گفتمان انتقادی و روایتشناسی در چهار محور روایتگری، فرایند روایت، ادراک معنای نمادین روایت و بافت روایت تحلیل شد. طبق نتایج تحقیق، در سطح روایتگری، نوعی رابطة سلسله مراتبی میان شخصیتها مشاهده میشود که بر اساس آن برخی شخصیتها در قیاس با شخصیتهای دیگر در تولید محتوای روایت نقش فعّالتری ایفا میکنند. بررسی سطح فرایند روایت نشان میدهد که کنشها و نقشهای مثبت به شخصیتهای فرادست و کنشها و نقشهای منفی به شخصیتهای فرودست داستان نسبت داده شدهاند. مطالعة سطح ادراک معنای نمادین روایت حاکی از این است که عناصر نمادین دو داستان اصلی و فرعی باب « الناسک و الضیف» بهگونهای باهم ترکیب شدهاند که خواننده را به سمت پذیرش پیام ایدئولوژیک داستان سوق دهند. بررسی سطح بافت روایت حاکی از این است که روابط سلسله مراتبی میان شخصیتهای متن، بازتابی از منازعات اجتماعی محیطی است که متن در آن تولید یا ترجمه شده است.
سمیه حاجتی؛ علی صفایی سنگری
چکیده
ادبیات انتقادی همواره منعکسکننده جهتگیریها و اندیشههای مبارزان علیه حاکمیتهای استبدادی بوده است. وجود رویدادهای عرصه اجتماعی و سیاسی زمینه مشترکی در ادبیات فارسی و عربی برای حضور شاعران در این حیطه فراهم کرده است. اشعار سیاوش کسرایی و احمد مطر نیز از جهت زمینه اجتماعی، محتوا و استراتژیهای زبانی در حوزه انتقادی قرار دارند؛ ...
بیشتر
ادبیات انتقادی همواره منعکسکننده جهتگیریها و اندیشههای مبارزان علیه حاکمیتهای استبدادی بوده است. وجود رویدادهای عرصه اجتماعی و سیاسی زمینه مشترکی در ادبیات فارسی و عربی برای حضور شاعران در این حیطه فراهم کرده است. اشعار سیاوش کسرایی و احمد مطر نیز از جهت زمینه اجتماعی، محتوا و استراتژیهای زبانی در حوزه انتقادی قرار دارند؛ از این رو این مقاله سعی دارد با استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادی با تأکید بر الگوی اجتماعی ـ شناختی وندایک، ضمن شناسایی گفتمانهای شکلگرفته در اشعار دو شاعر، ایدئولوژیها و سازوکارهای زبانی گفتمانمدار اشعار را بازشناسی کرده و مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. بررسی اشعار نشان میدهد که هر دو شاعر، با استفاده از زبان شعری و خلق گفتمان انتقادی، پیوند ظریفی بین جهانِ شعر و واقعیت برقرار کردهاند و از رهگذر آن در مسیر آگاهیبخشی به ملت مبارز پیشگام بودهاند. همچنین ساختار زبانی و مفهومی گفتمانهای شکل گرفته در اشعار حاکی از این است که کسرایی و مطر در کنار تعهد به مبارزه و انتقاد با استفاده از استراتژیهای زبانی و قدرت تأثیرگذاری آن، نظام گفتمان انتقادی یکپارچهای را در برابر سطله استبداد خلق کردهاند. گفتمان غالب در اشعار کسرایی با هدف پیروزی مبازران، ارائه راهکار مقاومت و اعتراض و ترسیم افقهای رهایی بنا شده است؛ در مقابل گفتمان مسلط در اشعار احمد مطر بیشتر به بازتاب تلخیهای نظام حکومت با هدف مشروعیتزدایی از سلطه حاکمان صورتبندی شدهاند.