وجیهه سروش؛ جهانگیر امیری؛ علی سلیمی؛ یحیی معروف
چکیده
الگوهای رایج و مشترک روابط عاطفی و دلبستگی میان انسانها در داستانهای واقعگرایانه انعکاس یافته است و مهارت نویسندگان در ارائهی این الگوها موجب جذابیت و باورپذیری هر چه بیشتر نوشتههایشان شده است. لیلی بعلبکی و زویا پیرزاد از نویسندگان واقعگرای معاصر ادبیات لبنان و ایران هستند که پرداختن به مسائل و ارتباطات عاطفی (زنان) از ...
بیشتر
الگوهای رایج و مشترک روابط عاطفی و دلبستگی میان انسانها در داستانهای واقعگرایانه انعکاس یافته است و مهارت نویسندگان در ارائهی این الگوها موجب جذابیت و باورپذیری هر چه بیشتر نوشتههایشان شده است. لیلی بعلبکی و زویا پیرزاد از نویسندگان واقعگرای معاصر ادبیات لبنان و ایران هستند که پرداختن به مسائل و ارتباطات عاطفی (زنان) از شاخصههای بارز فکری آن دو به شمار میرود. روانشناسان متعددی کوشیدهاند عشق و روابط عاطفی را توضیح دهند. رابرت استرنبرگ یکی از این روانشناسان است که به تبیین علل دوام یا گسستگی روابط بین زن و مرد در قالب نظریهی مثلث عشق پرداخته است. او عشق را همچون هرمی میداند که دارای سه رکن «صمیمیت»، «شهوت» و «تعهد» است. از ترکیب این سه رکن انواع متفاوتی از عشق شکل میگیرد. نگارندگان این نوشتار سعی دارند مقولهی عشق و روابط عاطفی میان زن و مرد را به روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر نظریهی مثلث عشق استرنبرگ در دو رمان «أنا أحیا» و «عادت میکنیم» از این دو نویسنده بررسی کنند. برآیند این نوشتار حاکی از آن است که ساختار علی و معلولی در ارتباطات عاطفی این داستانها با نظریهی هرم عشق استرنبرگ هماهنگی دارد و وجود ارکان سهگانهی عشق باعث بروز عشقهای متفاوتی در این دو رمان شده است. بعلبکی با توجه به شرایط اجتماعی که در آن زندگی کرده است نتوانسته تعادل و توازنی بین ارکان عشق ایجاد کند؛ او ارتباطات عاشقانهی محدودتری توصیف کرده است و فقدان نمونهای از عشق آرمانی نشانگر دیدگاه منفی او به روابط مرد و زن و مردسالاری شدید حاکم بر جامعهی اوست. اما پیرزاد دیدگاه مثبتی به موضوع عشق دارد و عشق آرمانی در داستانش بسامد بالایی نسبت به دیگر عشقها دارد.
سمانه نوروزی؛ یحیی معروف
چکیده
روایت یکی از مهمترین فنون ادبی و عنصری اساسی در نظریة ادبی است که تحلیل آن بر اساس نظریههای جدید، ما را در راه درک متون ادبی یاری میرساند. نظریه پردازان بسیاری ساختار روایت را مورد بررسی قرار دادهاند. ژرار ژنت فرانسوی، از برجستهترین نظریه پردازان ساختارگرا است که نظریة او از کاملترین و مؤثرترین نظریههای ...
بیشتر
روایت یکی از مهمترین فنون ادبی و عنصری اساسی در نظریة ادبی است که تحلیل آن بر اساس نظریههای جدید، ما را در راه درک متون ادبی یاری میرساند. نظریه پردازان بسیاری ساختار روایت را مورد بررسی قرار دادهاند. ژرار ژنت فرانسوی، از برجستهترین نظریه پردازان ساختارگرا است که نظریة او از کاملترین و مؤثرترین نظریههای روایت شناسی به شمار میآید. هدف نگارندگان این است که با رویکردی تحلیلی-توصیفی مبتنی بر نقد روایت شناختی، مؤلفههای زمان، وجه یا حال و هوا و لحن نظریة ژنت را در داستان کوتاه «یدٌ فی القبر» از مجموعة «القمیص المسروق» اثر غسان کنفانی را مورد واکاوی قرار دهند و توان داستان پردازی این نویسنده و همچنین میزان نظام مند بودن اثر داستانی او را بسنجند. این بررسی نشان میدهد که نظریة ژنت الگویی فراگیر و کاربردی برای بررسی روایت است و از سوی دیگر استعداد کنفانی را در به کارگیری عناصر داستانی و شگردهایی مناسب با درون مایه این داستان و ارائة اثری منسجم، جذاب و پرهیجان هویدا میسازد. استفاده ازتکنیکهای زمانی، راوی اول شخص، بهرهگیری از شیوة گفتگو، وصف پردازیهای زیبا و... این ادعا را اثبات میکند.
حدیث دارابی؛ یحیی معروف
چکیده
عزالدین عبد السّلام مقدسی از شاعران و نویسندگانِ اهل تصوف و عارفِ قرن هفتم هجری است. یکی از آثار مشهور و رمزی او کتاب «کشف الأسرار فی حکم الطیور و الأزهار» است. وی در این اثر برای بیان افکار صوفیانه ی خود، به فراوانی از رمز استفاده کرده است. او در تنظیم یکی از بخش های این کتاب، از پرندگانی که عطار برای حرکت به سوی سیمرغ استفاده کرده، ...
بیشتر
عزالدین عبد السّلام مقدسی از شاعران و نویسندگانِ اهل تصوف و عارفِ قرن هفتم هجری است. یکی از آثار مشهور و رمزی او کتاب «کشف الأسرار فی حکم الطیور و الأزهار» است. وی در این اثر برای بیان افکار صوفیانه ی خود، به فراوانی از رمز استفاده کرده است. او در تنظیم یکی از بخش های این کتاب، از پرندگانی که عطار برای حرکت به سوی سیمرغ استفاده کرده، بهره برده است به گونه ای که تردیدی در مورد تأثیرپذیری او از عطار باقی نمی گذارد. این مقاله بر اساس مکتب فرانسه در ادبیات تطبیقی به تأثیرپذیری مقدسی از "منطق الطیر" عطار، در استفاده از نماد پرندگانی مانند: بلبل، باز، هدهد، طاووس، مرغابی و سیمرغ می پردازد. او در بیان تمثیل هایی چون "شمع و موم"، "شمع و پروانه" و مضامین عرفانی دیگر به مختارنامه عطار نیز توجه داشته است. از سویی دیگر با بررسی این کتاب با سایر آثار عطار، ردپایی از مضامین و تمثیل های عارفانه ی عطار در آن کاملاً مشهود است.
یحیی معروف؛ مسعود اقبالی
چکیده
بدبینی از مهم ترین مفاهیم تجلی یافته در شعر معاصر است و شعر الیاس ابو شبکه و هوشنگ ابتهاج از مصادیق این تجلی است. شعر این هر دو، به تأثیر شرایط روحی و اجتماعی ،بیانگر دردها و تلخکامی های زندگی آنان است. با وجود این که هر دو شاعر چشم به آینده ای درخشان و آرزوهایی شیرین دوخته اند، اما بدبینی و ناخرسندی بر شعرشان سایه افکنده و این بیانگر ...
بیشتر
بدبینی از مهم ترین مفاهیم تجلی یافته در شعر معاصر است و شعر الیاس ابو شبکه و هوشنگ ابتهاج از مصادیق این تجلی است. شعر این هر دو، به تأثیر شرایط روحی و اجتماعی ،بیانگر دردها و تلخکامی های زندگی آنان است. با وجود این که هر دو شاعر چشم به آینده ای درخشان و آرزوهایی شیرین دوخته اند، اما بدبینی و ناخرسندی بر شعرشان سایه افکنده و این بیانگر اوضاع و احوال ناآرام دوران آنان است. بدبینی در دیوان های آن دو در مفاهیمی هم چون فروپاشی آرزوها، مرگ خواهی، بدبینی اجتماعی، اضطراب درونی و فاصله طبقاتی و ... تجلی یافته است. در این جستار سعی بر آن است تا بر مبنای مکتب آمریکا در ادبیات تطبیقی، به تحلیل و بررسی پدیده بدبینی و عوامل پیدایش چنین دیدگاهی در شعر آن دوپرداخته شود و برای سؤالات زیرپاسخی یافت گردد: 1- آیا میتوان آن دو را بطور کلّی شاعری بدبین توصیف کرد؟ 2- بدبینی در شعر کدام یک از آنان شدیدتر است؟ 3- چه عواملی باعث تمایل آنان به بدبینی و انزجار گردیده است؟ 4- مضامین مشترکی که دو شاعر را در این پدیده به هم مرتبط می سازد، کدام است؟