نقد ادبی
سید مهدی مسبوق؛ رسول فتحی مظفری؛ جواد محمد زاده
چکیده
تتناول هذه الدراسة موقف الشاعرین أبی العلاء المعری) 363 – 449 هـ) والخاقانی الشروانی (520 -595 هـ) من المرأة. إن أبا العلاء المعری کان شاعرا کفیف البصر شدید التشاؤم حیث جعله تشاؤمه ساخطا علی الحیاة الدنیا وأبناءها ولاسیما المرأة. أما الخاقانی الشروانی، فهو من الشعراء الفرس، اشتهر بغموض أشعاره وخفاء معانیها کما اشتهر بتشاؤمه، حیث یری ...
بیشتر
تتناول هذه الدراسة موقف الشاعرین أبی العلاء المعری) 363 – 449 هـ) والخاقانی الشروانی (520 -595 هـ) من المرأة. إن أبا العلاء المعری کان شاعرا کفیف البصر شدید التشاؤم حیث جعله تشاؤمه ساخطا علی الحیاة الدنیا وأبناءها ولاسیما المرأة. أما الخاقانی الشروانی، فهو من الشعراء الفرس، اشتهر بغموض أشعاره وخفاء معانیها کما اشتهر بتشاؤمه، حیث یری بعض الدارسین أنه کان من أکثر الشعراء الفرس تشاؤما بالنسبة إلی المرأة. علی الرغم من تشاؤمهما وموقفهما السلبی من المرأة إلا أنّ کلیهما أولی أهمیة بالغة بها وشغلت المرأة مساحة کبیرة فی قصائدهما. حاولت هذه الدراسة بالمنهج الوصفی التحلیلی وبالاعتماد علی المدرسة الأمریکیة للأدب المقارن تسلیط الضوء علی المؤتلف والمختلف فی موقف الشاعرین من المرأة کالأم والبنت والزوجة والحبیبة؛ واستعرضت الدواعی الخاصة والعامة التی جعلتهما أن یسلکا مسلک التطرف فی العداء علی المرأة. توصلت الدراسة إلی أن موقف الشاعرین من المرأة کالأم لا یتخذ طابعا عدائیا ولا یتمثل فی الحقد والبغضاء علیها؛ لأنها الملاذ الذی وجدا السکینة فی جوارها. أما عن البنت فکلاهما یفرح من موتها، ودفنها وإن اختلفت الدواعی عندهما. ومعانی الغزل تجری عندهما من ضمن أسلوب عام وکان جهد الشاعرین یقتصر علی تردید المعانی القدیمة فی الغزل وذلک لأن صناعة الشعر فی عصرهما لم یقدّر لها أن تستعرض المعانی الجدیدة. أما الخاقانی بالنسبة إلی المعری فقد أکثر من المعانی الغزلیة وأجادها.
نقد ادبی
محمود آبدانان مهدیزاده؛ حسن دادخواه؛ نرجس هاشمى
چکیده
إنّ المرأة کیان کلّ أمّة وکلّ حضارة ولها قدسیّة مثل الرجل من حیث المکانة والصورة، وإنّها منبت البشریّة ومنشئة أجیالها وللمرأة دور مهم تؤدّیه فی المجتمع، خصوصا إذا تعلّقت قضیّتها بالروایة. فهی بمثابة أیقونة، لا یمکن الاستغناء عنها لاسیّما فی الروایة العربیّة، لأنّ الکاتب یعالج المرأة ظاهریّاً وباطنیّا؛ یصفها من الخارج ویحلّل نوازع ...
بیشتر
إنّ المرأة کیان کلّ أمّة وکلّ حضارة ولها قدسیّة مثل الرجل من حیث المکانة والصورة، وإنّها منبت البشریّة ومنشئة أجیالها وللمرأة دور مهم تؤدّیه فی المجتمع، خصوصا إذا تعلّقت قضیّتها بالروایة. فهی بمثابة أیقونة، لا یمکن الاستغناء عنها لاسیّما فی الروایة العربیّة، لأنّ الکاتب یعالج المرأة ظاهریّاً وباطنیّا؛ یصفها من الخارج ویحلّل نوازع شخصیتها من الداخل. للمرأة حضور بارز وحیویّ ومهم فی الروایة العربیّة، وهی محور من المحاور، التی استخدمها الکتّاب والکاتبات فی رسم صورتها للتعبیر عن مختلف أفکارهم وتصوّراتهم، کما أنها تمثل منطلقاً فکریّاً للبوح عن مختلف همومهم وأفکارهم ومعتقداتهم وواقعهم الاجتماعی والاقتصادی، وکذلک القضایا الإنسانیّة المختلفة. لذا کانت قضیّة المرأة من أهمّ القضایا، التی شغلت بال الکاتبة الروائیّة التونسیّة، خولة حمدی، وإنّ الکاتبة قد حاولت ألّا تتجاهلها أیّا کانت الظروف والأجواء المحیطة بأحداث الروایة. فقرّر البحث أن یسلّط الضوء على دراسة الجوانب المختلفة لحیاة المرأة العاملة، وظروف عیشها فی روایات خولة حمدی، التی تمّ اختیارها میداناً للبحث. الهدف من هذا البحث هو استجلاء رؤیة الکاتبة حمدی فیما یخصّ المرأة العاملة بحالاتها المتعدّدة فی روایاتها وعرض صورة واضحة عن مستوى براعة الکاتبة فی ذلک، عبر وصف الشخصیات، وتحلیل الأحداث المتخیّلة، والتعریف عن الوضع الذی تمرّ به المرأة العربیّة العاملة فی المجتمع العربیّ وغیره، وفق المنهج الوصفیّ-التحلیلیّ. وقد توصّلنا، عبر هذه الدراسة، إلى أنّ المرأة الأدیبة ألا وهی الکاتبة الروائیّة حمدی تمکّنت من تحقیق ذاتیّتها الإبداعیّة المؤثّرة فی الفکر والأدب التونسیَّینِ. فجاءت المرأة العاملة فی روایاتها امرأة واثقة بذاتها وعارفة بحقها وبمکانتها، کما تجلّت لنا معاناتها فی الجمع بین مهامها الأسریّة والمهنیّة، وتبیَّن لنا اهتمامها الکبیر بنشاطها المهنی وتفانیها فی عملها، وبهذا تمّ الکشف عن عوالم المرأة العاملة فی روایات خولة حمدی.
نقد ادبی
عبدالامیر دلی مجباس؛ احمدرضا حیدریان شهری؛ یحیى حسن خضیر
چکیده
تمثلت أهمیّة "القرآنیَّة" فی أنها تقنیة من التقنیات التی یتوصل بها الشاعر إلى زخرفة نصوصه الإبداعیة وجعلها زاخرة بالتصویر الجمالی والواقعی ونظراً للمکانة الهامّة والمقدّسة التی احتلّها القرآن الکریم فی حیاة البشر عامة والمسلمین خاصة، واندفاع المبدعین عامة والشعراء خاصة للتروی من هذا النص المقدس ولرفد أشعارهم منه، وبسبب الأهمیة ...
بیشتر
تمثلت أهمیّة "القرآنیَّة" فی أنها تقنیة من التقنیات التی یتوصل بها الشاعر إلى زخرفة نصوصه الإبداعیة وجعلها زاخرة بالتصویر الجمالی والواقعی ونظراً للمکانة الهامّة والمقدّسة التی احتلّها القرآن الکریم فی حیاة البشر عامة والمسلمین خاصة، واندفاع المبدعین عامة والشعراء خاصة للتروی من هذا النص المقدس ولرفد أشعارهم منه، وبسبب الأهمیة الکبیرة لهذا الموضوع والتی تبین التفاعل الکبیر بین النصّ القرآنیّ والنصّ الشعریّ؛ فقد وقع اختیارنا على هذا الموضوع.کما أنّ هذا البحث یهدف إلى إبراز القیمة الجمالیة والفنیة للقرآنیة "التناص القرآنیّ" فی الشعر العراقی المعاصر من خلال شعر مهدی النَهیریّ أنموذجاً، وکشف أبعادها لدى الشاعر، وقد اتبع الباحث المنهج الوصفی التحلیلی الذی یقوم بتحلیل الظواهر ومقارنتها بشکل أکثر تفصیلاً، من خلال عرض النصوص الشعریة التی تحمل ظاهرا أو باطناً ظاهرة "القرآنیَّة" أو دلالاتها، وبیان فاعلیة "القرآنیَّة" فی تلک النصوص.وقد توصل البحث إلى عدة نتائج أهمها: إنّ "القرآنیَّة" باتت تمثل ظاهرةً من ظواهر تولید النصّ الإبداعیّ لدى شاعرنا، وجعلت نصّه الشعریّ منفتحاً وذا دلالات وإیحاءات یستطیع المتلقی القارئ وغیر القارئ الإمساک بها، فضلاً عن أنها نمّت الذاکرة الشعریة للشاعر ومخیلته وتقوّیها من خلال التناص مع معانی ومفردات وصور النصّ المقدّس وجعلت نصّه ملتصقاً بالماضی، فهی حبل متین بین الماضی والحاضر، وقد شکّلت "القرآنیَّة" قیمًا بمحاور تتراوح بین إبقاء بنیة النصّ القرآنیّ والمحافظة على علاقته الداخلیة لفظاً ومعنىً، أو محاولة انتزاعها والتعدیل علیها فی إطارها الأول، والمصاحبات الدلالیة المعنویة فی إقامة أنساق جدیدة من العلاقات ضمن المنجز الشعریّ.
نقد ادبی
علی پیرانی شال؛ زهرا ایزدی
چکیده
پدیدارشناسی توصیفی با هدف مبارزه با شکگرایی و نسبیتگرایی با شعار به سوی خود اشیاء و در جهت اثبات فلسفه به عنوان یک علم متقن، توسط ادموند هوسرل پایهگذاری شد. هدف از این روش رجوع به نمودها و توصیف بدون پیش داوری آنها بود. این رویکرد با انتقاداتی مواجه شد که هوسرل را برآن داشت تا برای پاسخ به مسئله وجود عالم و واقعیت آن، فلسفه استعلایی ...
بیشتر
پدیدارشناسی توصیفی با هدف مبارزه با شکگرایی و نسبیتگرایی با شعار به سوی خود اشیاء و در جهت اثبات فلسفه به عنوان یک علم متقن، توسط ادموند هوسرل پایهگذاری شد. هدف از این روش رجوع به نمودها و توصیف بدون پیش داوری آنها بود. این رویکرد با انتقاداتی مواجه شد که هوسرل را برآن داشت تا برای پاسخ به مسئله وجود عالم و واقعیت آن، فلسفه استعلایی را بنا نهد. پدیدارشناسی استعلایی با معرفی مفاهیم پیچیدهای چون التفات، فروکاست، نوئما و نوئسیس، اگوی محض، زیستجهان و سطوح مختلف زمان از جمله زمان آگاهی مطلق همراه است. آموزههایی کاملاً انتزاعی که به تفسیر و تبیین نیاز دارد. چنانچه خوانش فلسفی بعضی اشعار، امری محال فرض نشود، این عمل، علاوه بر تبیین آموزههای دشوار پدیدارشناسی برای مخاطبان، مقدمات آشکارساختن جنبههای زیبائیشناختی شعر را نیز فراهم میسازد. بنابراین پژوهش حاضر پس از بررسی ویژگیهای شخصیت پسر در قصیده شجرة القمر از نازک الملائکه و توجه به مفهوم انتزاعی درخت ماه از یکسو و انطباق تطور معنایی ابژه ماه در این شعر بر مراحل تغییر نظریه هوسرل از سوی دیگر، این قصیده را برای خوانش فلسفی با رویکرد پدیدارشناسی هوسرلی مناسب تشخیص داده و به واکاوی آن پرداخته است. نتایج نشان میدهد که طیف معنایی ابژه ماه برای پسر، مفاهیمی چون پرنده، کودک و سپس بذر را در برداشتهاست. به این ترتیب که اگوی محض(پسربچه) پس از مراحل مختلف فروکاست، نوئمای ماه را به صورت بذری که قابلیت رشد و نمو دارد، تقویم کردهاست و در نهایت تصویر درخت ماه را پدیدآورده که اشاره بر سطح سوم زمان آگاهی از دیدگاه هوسرل دارد. علاوه بر این، خوانش فلسفی این قصیده، موضوع چرخش پدیدارشناسی استعلایی هوسرل را نیز در آثار متأخر او تبیین میکند.
نقد ادبی
حجت رسولی؛ شلیر احمدی
چکیده
ابنطباطبا، ناقد برجستة ادب عربی قرن چهارم هجری، در اثرش عیار الشعر شیوهای متمایز را در پرداختن به نقد ادب عربی در قیاس با آثار ناقدان همعصر و گذشتگان خود و حتی ناقدان پس از خود پی گرفته است. ابنطباطبا بهطور خاص به شعر بهعنوان صنعتی هنری پرداخته و ساختار و نظم شعری را محور اصلی بحث خویش قرار داده است، بهگونهایکه از لابهلای ...
بیشتر
ابنطباطبا، ناقد برجستة ادب عربی قرن چهارم هجری، در اثرش عیار الشعر شیوهای متمایز را در پرداختن به نقد ادب عربی در قیاس با آثار ناقدان همعصر و گذشتگان خود و حتی ناقدان پس از خود پی گرفته است. ابنطباطبا بهطور خاص به شعر بهعنوان صنعتی هنری پرداخته و ساختار و نظم شعری را محور اصلی بحث خویش قرار داده است، بهگونهایکه از لابهلای گفتههای وی میتوان تفاوت ظریف میان گونههای متفاوت ادبی همچون نظم و نثر و شعر را استنباط کرد. حال از آنجاییکه تمرکز ابنطباطبا بر صناعت شعری است و، از طرفی، برخی پژوهشگران بر این اعتقادند نقد قدیم عربی نقدی است صورتگرا، کوشیدهایم با استناد به آراء نقدی ابنطباطبا در عیارالشعر در چهارچوب اصول صورتگرایی روسی نشان دهیم چه میزان میتوان ابنطباطبا را مشمول این حکم کلی دانست و وی را ناقدی با رویکرد صورتگرایی تلقی کرد. همچنین، چه میزان شواهد موجود در عیار الشعر این فرضیه را، که نقد ادبی عربی قدیم نقدی است صورتگرا، تقویت میکند. بنابراین، در این پژوهش آراء نقدی ابنطباطبا با استقراء شواهدی از کتاب عیار الشعر براساس شاخصههای اصلی رویکرد صورتگرایی روسی و با روش تحلیل محتوایی به بحث گذاشته شد. نتیجة پژوهش نشان داد ابنطباطبا در رأس ناقدانی قرار دارد که رویکردی صورتگرایی دارند و آراء نقدی وی این فرضیه را، که نقد قدیم عربی نقدی صورتگراست، بیش از پیش تقویت میکند.
نقد ادبی
رسول خمر؛ سید مهدی نوری کیذقانی؛ عباس گنجعلی؛ حسین شمس آبادی
چکیده
در ادبیات معاصر شاعران، ادیبان و هنرمندان، در آثار ادبی خود اعم از شعر، داستان، نمایشنامه و غیره به نماد توجه ویژهای نشان دادهاند. یکی از جلوههای نمادگرایی فراخوانی شخصیتهای مختلف تاریخی، مذهبی، اسطورهای و... در شعر معاصر عربی است. شاعر معاصر –برخلاف مورخان- از دریچۀ دادههای تاریخی و پیوند منطقی میان آنها به تاریخ ...
بیشتر
در ادبیات معاصر شاعران، ادیبان و هنرمندان، در آثار ادبی خود اعم از شعر، داستان، نمایشنامه و غیره به نماد توجه ویژهای نشان دادهاند. یکی از جلوههای نمادگرایی فراخوانی شخصیتهای مختلف تاریخی، مذهبی، اسطورهای و... در شعر معاصر عربی است. شاعر معاصر –برخلاف مورخان- از دریچۀ دادههای تاریخی و پیوند منطقی میان آنها به تاریخ نمینگرد، بلکه از تجربیات خود و با توجه به شرایط کنونی جامعه خود به شخصیتهای تاریخی ابعادی را میافزاید و بدینوسیله معناها و دلالتهای پویایی را که میخواهد به ذهن خواننده میرساند. یکی از شخصیتهای که در شعر برخی شاعران معاصر حضوری پرمعنا دارد، صحابی پیامبر و یار باوفای امام علی (ع) میثم تمار است. در مقاله حاضر به شیوه توصیفی-تحلیلی چگونگی فراخوانی این شخصیت در شعر دو تن از شاعران معاصر عرب یعنی «جاسم الصحیح» از عربستان و «حسن آل حطیط العاملی» از لبنان مورد واکاوی قرار گرفته است. ازآنجاکه بر روی فراخوانی شخصیت میثم تمار در شعر معاصر عربی تاکنون پژوهشی انجام نگرفته است، بررسی و تحقیق درباره این موضوع، مهم و ضروری مینماید. یافتههای بحث نشان میدهد که ویژگیهای شخصیتی میثم چون حق مداری، حقگویی، صراحت سخن، پایداری در برابر ستمگران و رسواسازی آنها باعث شده دو شاعر مذکور با حس تجربۀ مشترک، شخصیت وی را محور قصاید خود قرار دهند. این دو شاعر با همزادپنداری خود و میثم به فراخوانی او در شعر خود پرداختهاند و سعی کردهاند مشکلات و نابسامانیهای سیاسی و فرهنگی جامعه و تجارب، دغدغهها و اندیشههای اصلاحی خویش از ورای شخصیت میثم به خواننده منتقل کنند.
نقد ادبی
سمیه نیک فر؛ اردشیر صدر الدینی؛ مصطفی یگانی
چکیده
تحلیل گفتمان انتقادی، نظریهای نظاممند از نورمن فرکلاف است که برای تحلیل آثاری که در پیوند نزدیک با شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه تولید میشوند کارایی قابل ملاحظهای دارد و برای بررسی نحوه بازگویی آنچه در جامعه میگذرد مناسب است. این نظریه در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین به بررسی اثر میپردازد. در سطح اول یعنی توصیف به بررسی ...
بیشتر
تحلیل گفتمان انتقادی، نظریهای نظاممند از نورمن فرکلاف است که برای تحلیل آثاری که در پیوند نزدیک با شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه تولید میشوند کارایی قابل ملاحظهای دارد و برای بررسی نحوه بازگویی آنچه در جامعه میگذرد مناسب است. این نظریه در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین به بررسی اثر میپردازد. در سطح اول یعنی توصیف به بررسی صوری و فرمی اثر از جهت واژگان و تعابیر به کار رفته و در سطح تفسیر به کردار گفتمانی در اثر و میزان تأثیر گفتمان یا گفتمانهای رایج و هژمونی غالب در آن و در سطح تبیین به بازتاب کردار اجتماعی و چگونگی بازتاب مسائل اجتماعی در اثر میپردازد. «شهدالروای»، نویسنده جوان و تازهکار عراقی، دو اثر مهم خود را در دهه دوم قرن بیست و یکم به نگارش درآورده است و اثر نخست او به نام «ساعة بغداد» (ساعت بغداد) تحسین ناقدان و مخاطبان زیادی را برانگیخته است. این مقاله به شیوه روش توصیفی – تحلیلی به بررسی و تحلیل گفتمان انتقادی این رمان برای کشف عاملیت شرایط اجتماعی و گفتمانهای مولَّد جامعه میپردازد. در واقع هدف این مقاله کشف رابطه میان جنگ و اشغال با تولید و تقویت گفتمان مهاجرت است که برای شهروندان عراقی به ویژه افراد تحصیلکرده امری اجتنابناپذیر است. طبیعی است که کشف گفتمانها و عوامل تشکیل دهنده آن در یک اثر، از جهت جامعهشناسی و ادبی از ضرورت و اهمیت فراوانی برخوردار است. نتیجه تحقیق نشان میدهد که نویسنده بسیاری از عناصر زبانی و ساختاری اثر را در ذیل تأثیرپذیری از شرایط اجتماعی ناگوار جنگ، محاصره و اشغال به کار برده است و در صدد توجیه و عادی جلوه دادن گفتمان مهاجرت است که گفتمانی برگزیده و زاییده شرایط اجتماعی کارگزاران سیاسی است.
نقد ادبی
الهام خادمی؛ مرضیه آباد؛ محمد جواد مهدوی؛ مهدی کرمانی
چکیده
در این پژوهش به بررسی هویت در دو رمان نوجوان عربی و فارسی براساس نظریه رشد روانیاجتماعی اریک هامبورگر اریکسون پرداخته شده است. در این نظریه، نوجوانی در مرحله پنجم قرار دارد و چالش اصلی این دوران بحران هویت؛ البته نه به معنای مخاطرهآمیز آن است. دو رمان بررسیشده عبارتاند از: «فاتن»، اثر فاطمه شرفالدین نویسنده لبنانی و ...
بیشتر
در این پژوهش به بررسی هویت در دو رمان نوجوان عربی و فارسی براساس نظریه رشد روانیاجتماعی اریک هامبورگر اریکسون پرداخته شده است. در این نظریه، نوجوانی در مرحله پنجم قرار دارد و چالش اصلی این دوران بحران هویت؛ البته نه به معنای مخاطرهآمیز آن است. دو رمان بررسیشده عبارتاند از: «فاتن»، اثر فاطمه شرفالدین نویسنده لبنانی و «هستی»، اثر فرهاد حسنزاده نویسنده ایرانی. فاتن در فضای جنگ داخلی لبنان (1985) و هستی در اوایل جنگ ایران و عراق (1980) روایت میشود و شخصیتهای اصلی در هر دو، دختران نوجوان هستند. در رمانهای نوجوان شرفالدین به تحلیل و نقد اوضاع اجتماعی لبنان، پرداخته میشود و در رمانهای نوجوان حسنزاده رویکرد توانمندسازی و آگاهیبخشی به دختران بهصورت برجستهای نمود دارد. پژوهشها از یکسو بر اهمیت مرحله نوجوانی و ضرورت شکلگیری هویتِ موفق در این مرحله تأکید دارد و از سوی دیگر، غفلت پژوهشگران ادبی از این دوران را نشان میدهد؛ به همین دلیل در پژوهش حاضر، با بهرهگیری از نظریه اریکسون و با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد ادبیات تطبیقی، این دو اثر بررسی شد. نتایج پژوهش نشان میدهد، در رمانهای فاتن و هستی، ویژگیهای نوجوان براساس نظریه رشد روانیاجتماعی اریکسون در سه دستهبندی قرار میگیرد: 1. بحران هویت؛ 2. هویتیابی که خود شامل زیرمجموعههای همانندسازی، دریافت حمایت از جامعه، اعتراض نوجوان به نظام ارزشی بزرگسالان و عشق در نوجوانی است؛ 3. تعهد. از بررسی جایگاه هویت و چالشهای هویتی نوجوانان در رمانهای فاتن و هستی، نتیجهگیری میشود که ترغیب جدی مخاطب نوجوان به کسب هویت سالم و موفق از طریق تحصیل، مطالعه و معاشرت با افراد شایسته، هدف اصلی دو رمان است.
نقد ادبی
الهام صالحی نجف آبادی؛ نصرالله شاملی
چکیده
هنر ادبیت یک از اقسام هفتگانه هنرهای زیباست که دیر زمانی است در بررسیهای ادبی از خانواده هنری خود غریب افتاده است. زیباییشناسی ادبی تاکنون در بلاغتشناسیهای صرف محدود شده است؛ اما باید اذعان نمود که علم بلاغت با همه جایگاه ویژهاش در ادبیات، به دلیل نارساییهایی، توان زیباییشناسی در سطح بافت متن را بهتنهایی، ندارد. لذا، ...
بیشتر
هنر ادبیت یک از اقسام هفتگانه هنرهای زیباست که دیر زمانی است در بررسیهای ادبی از خانواده هنری خود غریب افتاده است. زیباییشناسی ادبی تاکنون در بلاغتشناسیهای صرف محدود شده است؛ اما باید اذعان نمود که علم بلاغت با همه جایگاه ویژهاش در ادبیات، به دلیل نارساییهایی، توان زیباییشناسی در سطح بافت متن را بهتنهایی، ندارد. لذا، نظریه گشتالت تجسمی ـ شنیداری را بهعنوان اولین نظریه بنیادی در زیباییشناسی ادبی بنا نهادیم و بر مبنای آن، روشی کاربردی با تلفیقی از مبانی هنرهای زیبا و اصول تداعی معانی در روانشناسی و نیز علم بلاغت ابداع نمودیم. این نظریه هنرمدار، میتواند نارساییهای بلاغی در زیباییشناسی ادبی را تا حدودی مرتفع کند و امکان تحلیل در سطح بافت متن را به ما بدهد و هنر ادبیت را مانند بقیه اقسام هنر با اصطلاحات هنرهای زیبا، نقد هنری نماید. باهدف از کثرت به وحدت رساندن علوم بلاغی، مرزهای میان علوم را شکستیم و نام صدها انواع بلاغی را زیرمجموعه اصول هنری- روانشناختی این نظریه قراردادیم. این نظریه، روشی جهانشمول را ارائه میدهد که در انواع ادبی گوناگون بررسیشده و کارکرد دارد. حجم نمونه منتخب برای تشریح این نظریه در این مقاله، 30 نمونه از نوع ادبی نیایش1 است، که با روش تلفیقی- تجربی- توصیفی مبتنی بر این نظریه بررسی شد و نشان داد که این نوع ادبی سنتی نیز، دارای زیباییهای هنری چون هنر پرسپکتیو، کنتراست و خطای دید در سطح بافت تجسمیشنیداری متن است و این نظریه و روش آن، امکان زیباییشناختی همه سطوح بیرونی (فرم نوشتاری و شنیداری) و درونی متن (معنا) را، همزمان و بهصورت یک طرح کلی بر اساس مثلث ذهنی گشتالت و کدگذاری، به ما میدهد.
نقد ادبی
اویس محمدی
چکیده
الصبار نوشتۀ سحر خلیفه بیانگر ذهنیت ملت استعمار زدۀ فلسطین در دهههای پایانی قرن بیستم است. این داستان شخصیتهای بسیاری دارد که هرکدام نمایانگر بخشی از این ذهنیتاند. با تحلیل روانکاوانۀ شخصیتهای داستان، میتوان لایههای پنهان آن را رمزگشایی کرد و ذهنیت جامعۀ فلسطینی، در نیمۀ دوم قرن بیستم را درک نمود. طبق دیدگاه فروید، ...
بیشتر
الصبار نوشتۀ سحر خلیفه بیانگر ذهنیت ملت استعمار زدۀ فلسطین در دهههای پایانی قرن بیستم است. این داستان شخصیتهای بسیاری دارد که هرکدام نمایانگر بخشی از این ذهنیتاند. با تحلیل روانکاوانۀ شخصیتهای داستان، میتوان لایههای پنهان آن را رمزگشایی کرد و ذهنیت جامعۀ فلسطینی، در نیمۀ دوم قرن بیستم را درک نمود. طبق دیدگاه فروید، روان انسان (خودآگاه و ناخودآگاه) از سه بخش شکلگرفته است. بخش نخست، نهاد است که دربردارندۀ خواستههای طبیعی نخستین انسان و غریزۀ لذت و حیات است. رویارویی کودک با واقعیت، سبب شکلگیری بخشی واقعبین و منطقی در نهاد میشود که فروید آن را «من» مینامد. در ادامه روند رشد انسان، بخشی به نام «فرامن»، از دل «من» جدا میشود. فرامن، بعد آرمانگرا و اخلاقمدار ذهن است که همواره نهاد را به خاطر تمایلات غریزیاش ناچیز میشمارد و «من» را به خاطر همراهی گاهبهگاهاش با نهاد، سرزنش میکند. طبق خوانش صورتگرفته از داستان، شخصیتهای الصبار سه نوعاند در نظر گرفتهشدهاند و هر کدام نمودی از یکی از بخشهای سهگانۀ ذهن انگاشته شدهاند؛ عامۀ مردم و کارگران، نمایندۀ نهاد فرض شدهاند؛ آنها آرمانها را کنار گذاشتهاند و تنها به نیازهای اولیه و بقا میاندیشند. عادل –که فردی خردگرا و واقعبین است و امور کارگران را سامان میدهد- نمایندۀ «من» فرض شده است. اسامه نیز نمودی از فرامن تلقی شده؛ او همواره عادل را به آرمانگرایی دعوت میکند و از او میخواهد مردم را به مقاومت فرابخواند، ولی عادل، اسامه را به واقعبینی دعوت میکند. عادل در طول داستان، نقطۀ مقابل اسامه است و دیدگاههای او را همواره رد میکند ولی در پایان، تغییر موضع میدهد و از جایگاه من، به من متعالی تبدیل میشود و و نگاهش به واقعیت، آرمانگرایانه میشود. به نحوی که شخصیت تکاملیافتۀ او، هم مصلحتاندیش است و هم آرمانگرا و عملگرا؛ ذهنیت عادلِ پایان داستان، همانی است که خلیفه، در ناخودآگاهش برای ملت فلسطین میخواهد و آرزو دارد.
نقد ادبی
سیده مینا محمدی سارمی؛ حسین ایمانیان؛ عباس اقبالی
چکیده
اضطراب اثرپذیری نظریهایست دربارة اثرپذیری شاعران که نخستینبار هارولد بلوم آن را پیش کشیدهاست؛ دیدگاهی برپایۀ بینامتنیت که بر دو اصطلاح «پیشین» و «پسین» بنا شده و از پیوند ستیزهجویانه میان شاعر معاصر با گذشته و ترس از اثرپذیری وی سخن میگوید. شاعر پسین برای اینکه اثرپذیریاش را پنهان و خود را شاعری نوآور ...
بیشتر
اضطراب اثرپذیری نظریهایست دربارة اثرپذیری شاعران که نخستینبار هارولد بلوم آن را پیش کشیدهاست؛ دیدگاهی برپایۀ بینامتنیت که بر دو اصطلاح «پیشین» و «پسین» بنا شده و از پیوند ستیزهجویانه میان شاعر معاصر با گذشته و ترس از اثرپذیری وی سخن میگوید. شاعر پسین برای اینکه اثرپذیریاش را پنهان و خود را شاعری نوآور بشناساند، فرم و درونمایۀ سخن را دگرگون میکند. نگرانی یا ترس اثرپذیری، در بسیاری از سرودهها و گزارشهایی که وضعیت سرایندگانِ سدههای سوم و چهارم هجری را در ادبیات عربی آینگی میکند، پدیدهای آشکاراست. در جستار پیشِرو با روشی مقایسهای-تحلیلی، نخست تلاش میشود با نگاه بهسرودههای شعری، گزارشهای تاریخی-ادبی و دیدگاههای سخنسنجان آن روزگار، به ذهنیّت سرایندگان دستیافته، نگرانی یا دلواپسی آنها نسبت به موضوعهایی چون تقلید و نوآوری آشکار شود، سپس با نگاه بهنظریۀ بلوم، بررسی شود که ابوالطیب متنبّی از چه شیوههایی برای دیگرگوننشاندادن سخن خود از گذشتگان، بهره بردهاست. پژوهش پیشِرو نشان میدهد که برخودبالیدنهای این سرایندگان و کوچکپنداشتن پیشینیان و همروزگارانشان، بیش از آنکه از سرِ رقابت و ستیزهجویی شخصی باشد، ریشه در انگیزههای روانی و نگرانیهای ذهنی آنها دارد و شیوههای سخنسنجی آن روزگار نیز بر این فشار روانی افزوده است؛ از اینرو انجام چنین پژوهشی بایسته مینماید. برخودبالیدن زیاد سرایندگان به توان هنری خود و کوچکپنداشتن دیگران، نشاندهندۀ دلشوره یا نگرانی آنها از موضوع اثرپذیری است. متنبّی با بهرهگیری از شگردهایی چون ایجاز، غلوّ یا اغراق در تصویرسازی، برعکسنمودن مفاهیم تکراری، بهرهگیریاز استعارههای دور و تشبیههای پنهان یا ضمنی بهجای نمونههای نخنماشده توانستهاست فرمها و مایههای تکراری را تازه و خود را شاعری نوآور بشناساند.
نقد ادبی
راضیه نظری
چکیده
زمان گفتمان روایی چندبعدی و مبتنی بر هنجارگریزی است که در اثر آن، تصاویری پراکنده باهدف برجستهسازی انگاره داستانی آفریده میشود. انگاره، به باور مسلطی اطلاق میشود که درنتیجه تکرار یک تصویر حاصل میشود. رمان «النوم فی حقل الکرز»، اثر نویسنده عراقی، ازهر جرجیس، نامزد دریافت جایزه بوکر عربی در سال 2020 میلادی، نمونهای از آثار ...
بیشتر
زمان گفتمان روایی چندبعدی و مبتنی بر هنجارگریزی است که در اثر آن، تصاویری پراکنده باهدف برجستهسازی انگاره داستانی آفریده میشود. انگاره، به باور مسلطی اطلاق میشود که درنتیجه تکرار یک تصویر حاصل میشود. رمان «النوم فی حقل الکرز»، اثر نویسنده عراقی، ازهر جرجیس، نامزد دریافت جایزه بوکر عربی در سال 2020 میلادی، نمونهای از آثار ادبیات تبعید است که مفهوم مانایی هویت فردی در سایه امنیت وطن، بنمایه آن را میسازد. این مفهوم، ریشه در انگاره «آرزوی جاودانگی» دارد. پژوهش حاضر از نوع کیفی بوده که از رهگذر مطالعه منابع کتابخانهای و با تکیه بر شیوه توصیفی –تحلیلی نگاشته شده است. هدف این پژوهش، کشف مبنای شکلگیری انگاره روایت «النوم فی حقل الکرز»، تبیین ارتباط میان زمان و ویژگیهای شخصیتی و تعیین عواطف منبعث از انگاره جاودانگی بر اساس نظریه گفتمان روایی ژرار ژنت در سه محور نظم و ترتیب، دیرش و بسامد است. کاربست این نظریه در اثبات انگاره روایت ضروری است؛ زیرا اثباتکننده ظرفیت این چارچوب ساختگرا در برجستهسازی ویژگی شخصیت قهرمان و احساسات مرتبط با انگاره روایت است. یافتههای پژوهش، حاکی از آن است که ساختار روایی توبرتویی و جریان سیال ذهن که نابهنگامیهای نظم گفتمان روایی را تشکیل میدهند، به همراه دیرش که مبتنی بر دیالوگ، تلخیص، حذف و مکث توصیفی است و انواع بسامد اعم از نقلهای منفرد، مکرر و تکرارشونده در جهت برجستهسازی انگاره «آرزوی جاودانگی» بهکاررفته است. از نتایج بحث میتوان به تقابل میان زمان حال و گذشته بهعنوان مبنای انگاره جاودانگی، انزوای قهرمان داستان در زمان و وجود عواطف ترس، امید، سرگشتگی و سرخوردگی اشاره کرد.
نقد ادبی
آلاء مهدی مزهر البریج؛ سید حسین سیدی؛ ضرغام قبانچی
چکیده
یعد توظیف الأسطورة من إحدى الأدوات التعبیریة الجمالیة التی اهتدى إلیها شعراء الحداثة، واستعانوا بها فی شعرهم، وقد عظم توظیفها فی الشعر الحدیث حتى غدت من أهم ظواهر الأدب الحدیث والمعاصر، وشکل استعمالها سمة من سمات الأدب الحدیث فما یکاد یکون هناک عمل شعری یخلو من الإشارات الرمزیة والأسطوریة، وفی محاولة البحث حول نمط المرأة الشاعرة ...
بیشتر
یعد توظیف الأسطورة من إحدى الأدوات التعبیریة الجمالیة التی اهتدى إلیها شعراء الحداثة، واستعانوا بها فی شعرهم، وقد عظم توظیفها فی الشعر الحدیث حتى غدت من أهم ظواهر الأدب الحدیث والمعاصر، وشکل استعمالها سمة من سمات الأدب الحدیث فما یکاد یکون هناک عمل شعری یخلو من الإشارات الرمزیة والأسطوریة، وفی محاولة البحث حول نمط المرأة الشاعرة فی توظیفها الأسطوری، المتناغم مع الطبیعة، تخرج لنا الأسطورة، ویخلق منها صورة ماورائیة أو عجائبیة، فالأساطیر حاضرة فی أشعارها، واستخدمت العدید منها فی نصوصها الشعریة حتى تحرر من خلالها رسائل نصیة تشیر إلى واقعها الشعری، وکیانها الفلسفی والفکری فی الحیاة. أتاح لنا هذا البحث وعبر المنهج التحلیلی المقارن النظر فی تجلیات الأسطورة فی الشعر النسوی، وسلط الباحثون الضوء على الأدب النسوی وتأثیر الأدب الغربی فی الثقافة العربیة من خلال عقد مقارنة بین أنموذجین من شاعرات الأدب الحدیث، متمثلا بـ(إدیث سیتویل 1887- 1964 / ونازک الملائکة 1923- 2007)، إن ما جعل کتابة هذا البحث کضرورة عند الباحثین هو الغایة من استحضار المضامین الأسطوریة فی قصائد الشاعرات المعاصرات، وحاولنا من خلاله طرح إشکالیة توظیف الأسطورة فی الشعر النسوی الحدیث، واستدعاء الأسطورة بشکل مکثف عند الشاعرتین. تدل النتائج على تأثیر الأدب الغربی فی التطور الشعری عند نازک بدلیل أن الرموز الإغریقیة هی المسیطرة على النص الشعری عندها، کما أن هناک بعض الأساطیر الدینیة تبنتها نازک فی خطابها وفقا للروایات المسیحیة، أما إدیث فکانت تخلق رموزاً وصوراً غیر مألوفة من إبداعات عالمها الخاص، ومن خلال هذه الدراسة التوظیفة للأسطورة بین الأدبین العربی والغربی نجد صورة الأسطورة فی معالم الخیال بین الشاعرتین التی تعبر عن النص اللغوی الفنی الممزوج بالتعابیر الملائمة للواقع وکانت لنا الریادة فی استخدامها من خلال دراستنا للثقافتین، یتبین أن توظیف الأسطورة هو نوع من الرجوع إلى الحیاة البدائیة الأولى
نقد ادبی
ندا تصدیقی مؤخر؛ مرضیه آباد
چکیده
امروزه باوجود پیشرفت وسایل نقلیه و نیز راههای ارتباطی مثل تلفن و فضای مجازی، انسان معاصر بیش از پیش تنهایی را تجربه میکند. روانشناسی بهعنوان یکی از حوزههای مهم در ارتباط با انسان و مشکلات روحی وی درصدد تبیین و درمان این احساس تنهایی برآمده و شیوههای درمانی متعددی را ارائه کرده است. عدهای از روانشناسان، ازجمله اروین یالوم ...
بیشتر
امروزه باوجود پیشرفت وسایل نقلیه و نیز راههای ارتباطی مثل تلفن و فضای مجازی، انسان معاصر بیش از پیش تنهایی را تجربه میکند. روانشناسی بهعنوان یکی از حوزههای مهم در ارتباط با انسان و مشکلات روحی وی درصدد تبیین و درمان این احساس تنهایی برآمده و شیوههای درمانی متعددی را ارائه کرده است. عدهای از روانشناسان، ازجمله اروین یالوم (Irvin D. Yalom)، درمان وجودی (Existential therapy) را پیشنهاد میکنند. درمان وجودی یک شیوهدرمانی نیست بلکه رویکردی فلسفی است که بر شیوۀ کار و عملکرد مشاور و رواندرمان گر تأثیر میگذارد. عدنان الصائغ بهعنوان یک شاعر مدرن و چهبسا پستمدرن در برخی اشعار خود به بیان وضعیت زندگی انسان در دورۀ معاصر پرداخته است؛ غم، آوارگی، جنگ، دوری از وطن و تنهایی بیشترین بسامد را در اشعار وی دارند. بخصوص که خود شاعر طعم غربت را چشیده است. در این جستار، نگارندگان برخی از اشعار عدنان الصائغ را در حوزهی انواع تنهایی و راههای درمان آن با رویکرد وجودی اروین یالوم بررسی کردهاند؛ ابتدا اشعار را با روش توصیفی-تحلیلی شرح داده و سپس به بیان وجوه اشتراک بین روشهای درمان اروین یالوم و عدنان الصائغ پرداختهاند. مضمون تنهائی در غالب اشعار عدنان مربوط بهتنهایی وجودی است که نسبت بهتنهایی درونی و تنهایی بین فردی بسامد بیشتری دارد. به همین ترتیب نیز شیوههای درمان تنهایی وجودی در اشعار وی ازجمله پناه بردن به خیال و رؤیا، روی آوردن به عشق و عزلتنشینی بیشتر در شعر عدنان نمود پیداکرده است. اینگونه شعرها هم به خود شاعر درگذر از این تنهایی گریزناپذیر کمک کرده است و هم به مخاطبهای او سرنخها و نشانههایی برای مهار این احساس تنهایی ارائه داده است. از این حیث پژوهش حاضر میتواند مؤید نقش هنر در حوزهی درمان باشد و به پژوهشگران حوزهی هنردرمانی کمک کند