علمی - پژوهشی
گل افروز محبی؛ روح الله صیادی نژاد؛ امیرحسین رسول نیا؛ عباس اقبالی
چکیده
نقد ساختاری از جمله تحلیلهایی است که در راستای معنازایی در قرن بیستم و در پی نشانهشناسی سوسوری به شکوفایی رسید. «رولان بارت» _نشانهشناس و نظریهپرداز فرانسوی_ از جمله منتقدان ساختارگرایی است که اهمیّت نظریاتاش در پی تحوّلزایی و ماجراجویی نشانهشناختی و ایجاد نوعی نشاط فکری در تحلیلها، نقد مدرن و جریان ساختارگرایی ...
بیشتر
نقد ساختاری از جمله تحلیلهایی است که در راستای معنازایی در قرن بیستم و در پی نشانهشناسی سوسوری به شکوفایی رسید. «رولان بارت» _نشانهشناس و نظریهپرداز فرانسوی_ از جمله منتقدان ساختارگرایی است که اهمیّت نظریاتاش در پی تحوّلزایی و ماجراجویی نشانهشناختی و ایجاد نوعی نشاط فکری در تحلیلها، نقد مدرن و جریان ساختارگرایی میباشد. وی مدلی را مبتنی بر رمزگان جهت تحلیل متن ارائه نموده است که از ورای آن و با کمک بافت متن میتوان بدون نیاز به حضور مؤلف و تنها به کمک زبان گویای متن به تحلیل ساختار متون مختلف پرداخت. این مدل معناساز که رمزگان را صدای متن میشناسد متشکل از رمزگان هرمنوتیک یا معمّایی، رمزگان پروآیرتیک یا کنشی، رمزگان معنابنی یا ضمنی، رمزگان نمادین یا تقابلی و رمزگان فرهنگی یا ارجاعی است. هدف اصلی این مقاله، کاربرد رویکرد تحلیل بارت جهت معناکاوی و تفسیر متن سرودهی (لِکُلِّ امرِئٍ مِن دَهرِهِ ما تَعَوَّدا) اثر متنبی است که مبتنی بر روش توصیفیتحلیلی است. دستاورد تحقیق بیانگر آن است که مدل رمزگانی بارت گویای حضور رمزگان در نقاط مختلف پیکرهی متن است و نوعی پراکندگی معنایی در سطح متن را نمایان میسازد که بر متون منظوم کلاسیک نیز قابل اجراست. ظهور رمزگان معمّایی سروده جهت معرفی سیفالدّوله است. رمزگان کنشی نیز جنگاوری وی را بهعنوان کنشگر اصلی، روایت میکند. رمزگان معنایی و نمادین در پی معناسازی برای دو شخیصت اصلی و فعّال متن یعنی سیفالدّوله و متنبی دو گروه خیر و شر را در مقابل هم قرار دادهاند. کلانرمزگان فرهنگی متن نیز نشانگر پیوند آن با عناصر اجتماعی و اعتقادی قدرت، تکسب، ایدئولوژی و تأثیرپذیری از آنهاست که در قسمت پایانی سروده نوعی معلومات عمومی را برای خواننده خلق مینماید.
علمی - پژوهشی
علی پورحمدانیان؛ حجت رسولی؛ امیر فرهنگ نیا
چکیده
الملخصیعدّ النقد الثقافی من أهم مراحل نضج النقد بتوجیهه الأنظار نحو القضایا والتحدیات الّتی صادفت الإنسان فی بؤرة تطوّرات العهد الحدیث والّتی لایستثنی منها الأدب. نظریّة الأنساق الثقافیّة الّتی تبحث عن علاقة الأنساق المضمرة والمتجذّرة فی ثقافة الإنسان والأدب من أهم فروع النقد الثقافی الّتی نالت مکانتها فی الثقافة العربیّة بواسطة ...
بیشتر
الملخصیعدّ النقد الثقافی من أهم مراحل نضج النقد بتوجیهه الأنظار نحو القضایا والتحدیات الّتی صادفت الإنسان فی بؤرة تطوّرات العهد الحدیث والّتی لایستثنی منها الأدب. نظریّة الأنساق الثقافیّة الّتی تبحث عن علاقة الأنساق المضمرة والمتجذّرة فی ثقافة الإنسان والأدب من أهم فروع النقد الثقافی الّتی نالت مکانتها فی الثقافة العربیّة بواسطة عبد الله الغذّامی.خماسیة مدن الملح لعبد الرحمن منیف کذلک من أهمّ السردیات العربیة الّتی تکوّن المواجهة بین العربی والآخر الغربی بؤرتها الأساسیة. طرحت هذه الخماسیة قضایا ثقافیة واجتماعیة مهمّة لا یسهل سبر غورها إلّا من منظار النّقد الثقافی. حاول هذا المقال أن یتوصّل إلى الأنساق الثقافیة الغربیة المثیرة للجدل فی مواجهة الأنساق الثقافیة المضمرة للعربی وکذلک کیفیة ظهور موقف الشخصیات العربیة وأنساقها من الطوابع الثقافیة للآخر وفقاً للمنهج الوصفی التحلیلی وارتکازاً على التحلیل النقدی الثقافی لنظریّة الأنساق الثقافیّة حسب آراء عبد الله الغذامی. تکمن أهمیة دراسة الخماسیة من منظور النسق الثقافی فی الرؤیة الثنائیة بین العربی والغربی وکذلک تسلیط الضوء على الأنساق الثقافیة ودورها المصیری فی التعایش بین الثقافتین العربیّة والغربیّة. ویهدف هذا البحث إلی الکشف عن الجدلیّة المتحکّمة بین الأنساق المرتبطة بالثقافتین وکذلک الرؤیة القائمة بین الغربی والعربی فی خماسیة مدن الملح. یحکی قسم من نتائج هذا البحث أنّ النسق التکنولوجی الغربی فی مواجهته النسق الأسطوری العربی المضمر وکذلک النسق الاجتماعی الحداثی الغربی فی لقائه مع النسق البدوی أهم الأنساق الثقافیة الغربیة المثیرة للجدل إذ فُسّرت الأنساق التکنولوجیّة حسب الأنساق الأسطوریة المضمرة للعربی والّتی کشفت عن مدی دور الأنساق الأسطوریة البارز فی الثقافة العربیة کما أنّ الأنساق البدویة حاولت تفسیر الأنساق الاجتماعیة الحداثیة للغربی. هذا وإنّ نظرة العربی إلى الغربی لم تکن نظرة استطلاعیة استکشافیة بل ظهرت محاولات تفسیر الأنساق الغربیة بواسطة الشخصیات العربیة حرصاً على الأنساق الثقافیة العربیة المضمرة وحفاظاً على سلامتها أمام الآخر الغربی.
علمی - پژوهشی
ساناز طوقی؛ امیرحسین رسول نیا؛ علی نجفی ایوکی
چکیده
یکی از پایههای اساسی هر داستان بر عنصر زمان بنا شده است و دراصل شاکلۀ هر روایت، ترسیم وقایع در چارچوب شاخصۀ زمان میباشد؛ اما آشفتگی زمانی در نقل رویدادها گاهی اوقات، جای روایت منطقی و معمول جریان یک داستان را میگیرد. سنان أنطوان یکی از نویسندگان عرصۀ رمان عربی است که با اتخاذ شیوۀ درهم تنیدن زمانها در ساحت رمان و به چالش کشیدن ...
بیشتر
یکی از پایههای اساسی هر داستان بر عنصر زمان بنا شده است و دراصل شاکلۀ هر روایت، ترسیم وقایع در چارچوب شاخصۀ زمان میباشد؛ اما آشفتگی زمانی در نقل رویدادها گاهی اوقات، جای روایت منطقی و معمول جریان یک داستان را میگیرد. سنان أنطوان یکی از نویسندگان عرصۀ رمان عربی است که با اتخاذ شیوۀ درهم تنیدن زمانها در ساحت رمان و به چالش کشیدن زمان روایت حوادث و رویدادها، هنرمندانه سبک نوینی را در مخلکردن روایت برخط زمانی پیشه کرده که امروزه نزد بسیاری از روایتشناسان معاصر مولفهای درخور توجه است. در پرتو این مسأله، پژوهش حاضر در صدد است تا با روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر نظریۀ زمان روایی ژرار ژنت -که به باور منتقدان، کاملترین تئوری عرصۀ مفهوم زمان روایی است - به تحلیل کاربست شگرد بازگشت زمانی در رمان الفهرس و خوانش عوامل موثر در جابهجایی زمانی موجود در آن بپردازد. در واقع هدف از این مقاله، کشف علل تزلزل زمانی و بازگشت به گذشته در روایت مورد نظر است. طبیعی است که تبیین مبانی مولفۀ زمان روایت ژنت در شناخت مولفههای اثرگذار در این انحراف زمانی و ایجاد بستر مناسب جهت خوانش آسان رمان از سوی مخاطب ضرورت دارد. نتیجۀ تحقیق حاکی از این است که شاخصۀ بازگشت زمانی داخلی، بارزترین مولفه از جلوههای زمانی روایت الفهرس است که در سایۀ اغراضی چون حزن و اندوه، ترس و دلهره و احساس لذت، توانسته با درهم شکستن روال خطی زمان، مخاطب را در چگونگی دریافت و کشف حلقۀ پیوند زمان رویدادها با ابهام روبهرو کند
مقاله پژوهشی
پرویز احمدزاده هوچ؛ جعفر امشاسفند؛ شهلا حیدری
چکیده
فی معیار الاتساق وإثبات نسقیة النص وانسجامه، وفی باب معرفة نصیته من اللانص، تجد من أهم العناصر التی یبرز نفسه هو عنصر الإحالة. لأنّه یدخل من باب الاهتمام بالشرح اللغوی والنحوی، ویقوم بتحلیل النص ومعاییره التناسقیة، حتى یکشف مدى المفاهیم الدلالیة فیه. وغیر هذا فهو مهمته تفسیر خبایا ذلک النص بواسطة المخططات اللغویة التی یستخدمها ...
بیشتر
فی معیار الاتساق وإثبات نسقیة النص وانسجامه، وفی باب معرفة نصیته من اللانص، تجد من أهم العناصر التی یبرز نفسه هو عنصر الإحالة. لأنّه یدخل من باب الاهتمام بالشرح اللغوی والنحوی، ویقوم بتحلیل النص ومعاییره التناسقیة، حتى یکشف مدى المفاهیم الدلالیة فیه. وغیر هذا فهو مهمته تفسیر خبایا ذلک النص بواسطة المخططات اللغویة التی یستخدمها کأدوات کاشفة والإثباتیة للنصوص. إذن الإحالة من أکثر تلک الأدوات المهمتة التی بإمکانها تبیین العلاقات المعنویة والمختبئة داخل النص، والتی تثبت بأنه نصاً متناسقاً وکاملاً ویمتلک المکانیزمات اللازمة فی تشکیل هذا التناسق. وإنّها تُعد بمثابة رابط یأتی لربط مفردات النص لغویاً ونحویاً فی النص الواحد. الإحالة تظهر من خلال الضمائر، وأسماء الإشارة، وأسماء الموصولة والأدوات المقارنة فیه. اعتمدت هذه الدراسة على المنهج الوصفی التحلیلی، لتتوصل إلى أهم النتائج التی تشیر إلى أنّ الإحالة الخارجیة فی النص الأدونیسی، فقد تحتوی على وقائع العالم المحیط به، کما مثلت فی کثیر من قصائده مقاما تخاطب به شخوص معینة. واعتمدت فی هذه الإحالات، على ضمائر المتکلم والمخاطب بکثرة، ولأنَّها أکثر تأثیرًا فی ترابط النصوص من غیرها، ولإنّها تحیل إلى الشاعر مع من یخاطبه فی مقام معین، لذلک نستنتج بأنَّها من أقوى أقسام الإحالة المستحدمة فی النص، حیث جلت فیه تناسقاً ملحوظاً جداً. وکذلک المعاییر النصیة فی الدیوان الشعری المذکور، أتت بنسب متفاوتة بین اللغویة والتداولیة وهی خلقت ذلک الترابط بین أجزاء ومقاطع القصائد وتلاحمها. وأما عن دراسة الفارق بین عنصر الاستبدال وعنصر الإحالة الذی ذُکر فی الدراسة، کانت المستنتج هو، إعطاء الأولویة للإحالة بالنسبة لعنصر الاستبدال، لأن للإحالة أکثر بروزاً من غیرها وأکثر تجسید تناسقا من الاستبدال فی هذه القصائد.کانت المستنتج هو، إعطاء الأولویة للإحالة بالنسبة لعنصر الاستبدال، لأن للإحالة أکثر بروزاً من غیرها
علمی - پژوهشی
محمدجواد اسماعیل غانمی؛ علی ساکی؛ سهاد جادری
چکیده
لِلشاعر السّیِّدِ عَبدِالمُطَّلِبِ الحِلِّیِ اتجاهاتٌ عدیدةٌ فی قصائده، أهمُّها الاتجاه الدّینی؛ لأنه یُعدُّ من رجال الدّین، و قد تربَّی و تَرعرَعَ فی أسرةٍ عراقیةٍ، لها طوابع مذهبیة شیعیة. و قد تجلَّت مِعظمُ هذه الاتجاهات فی رثائه لأهل البیت عامة و الإمام الحسین (علیه السلام) خاصة، ذاکراً ما حدث له و لأهل بیته و أصحابه یوم الطف ...
بیشتر
لِلشاعر السّیِّدِ عَبدِالمُطَّلِبِ الحِلِّیِ اتجاهاتٌ عدیدةٌ فی قصائده، أهمُّها الاتجاه الدّینی؛ لأنه یُعدُّ من رجال الدّین، و قد تربَّی و تَرعرَعَ فی أسرةٍ عراقیةٍ، لها طوابع مذهبیة شیعیة. و قد تجلَّت مِعظمُ هذه الاتجاهات فی رثائه لأهل البیت عامة و الإمام الحسین (علیه السلام) خاصة، ذاکراً ما حدث له و لأهل بیته و أصحابه یوم الطف فی أرض کربلاء، حیث البطولات و التّضحیة و الفداء و من ثَمَّ الآهات و الویلات لأسرته. و فی بلورة الرّؤیة الرّثائیة، یظهر لنا الاتجاه الدّینی و المذهـبی و کذلک نلمس البعد التّأملی من خلال ذکر الأحداث الجسیمة، من ثمَّ ندرک البعد الاجتماعی و السّیاسی من خلال اتجاهاته الدّینیة و خاصة، انتماءاته للحکومة العثمانیة و من ثمَّ ولائه لرجال الدّین کالشّیخ سید کاظم الخراسانی. و فی ضوء هذا النّوع من الأدب تظهر فیه النّزعات و الرّغبات و اتخاذ المواقف الحاسمة. جاءت هذه المقالة لتبینَ مواقف الشّاعر الدّینیة من خلال الدّراسة التّحلیلیة، مُشیدین بمواقفه النبیلة و الشّجاعة من قضایا الأمّة الإسلامیة و الذّود عن الدّین الإسلامی و أهل البیت علیهم السّلام. بعض النتائج تشیر إلی أنّ السید اهتمَّ کثیراً حول تبیین مواقف الإمام الحسین (علیه السلام) و أصحابه و أهل بیته (علیهم السّلام) لمناصرة الحق و الدفاع عن مبادئ الشریعة حتی التضحیة والفداء و کذلک بعض رجال الدین الذین لفقوا بین الاجتهاد فی کسب العلوم الشرعیة و الجهاد فی سبیل الله. من خلال ذلک رسم لنا الشاعر صوراً مؤلمة من حوادث یوم الطف و ما جری من قتل و نهب و سبی حرم المصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) فیظهر لنا إثر ذلک الاتجاه الدینی الذی اتخذه الشاعر لبیان ما حدث و جری لأصحاب الشریعة علی مدی التاریخ.
مقاله پژوهشی
علی باقری؛ علی اکبر نورسیده؛ علی ضیغمی
چکیده
إنّ الاستلزام التخاطبیّ من أهم اتجهات التداولیّة التی تنبنی علی المعنی الاستعمالیّ؛ حیث تقوم هذه النظریّة علی مبدأ أن نقول شیئا ونستلزم شیئا آخر وذلک من خلال الاهتمام بالملابسات القائمة فی استعمال اللغة للتعبیر عن المقاصد التلمیحیّة بالتجاوز عن بنیتها النصّیّة إلی سیاق الموقف. لقد أقرّ بول غرایس بالاستلزام التخاطبیّ علی مبدأ ...
بیشتر
إنّ الاستلزام التخاطبیّ من أهم اتجهات التداولیّة التی تنبنی علی المعنی الاستعمالیّ؛ حیث تقوم هذه النظریّة علی مبدأ أن نقول شیئا ونستلزم شیئا آخر وذلک من خلال الاهتمام بالملابسات القائمة فی استعمال اللغة للتعبیر عن المقاصد التلمیحیّة بالتجاوز عن بنیتها النصّیّة إلی سیاق الموقف. لقد أقرّ بول غرایس بالاستلزام التخاطبیّ علی مبدأ التعاون، وذلک عن طریق أربع قواعد، وهی قاعدة الکمّ، والکیف، والمناسبة، والطریقة رامیاً إلی اتّباع أطراف الخطاب من قوانینه؛ فإنّ مراعاة هذه القواعد فی الخطاب تؤدّی إلی الاستواء بین المعنی الحرفیّ والمعنی الضمنیّ ولکن بمجرد انتهاک أیّ من هذه القواعد فیمیل الکلام إلی المعنی الضمنیّ، بحیث إنّ الکشف عن المعنی بحاجة للاهتمام بالقرائن السیاقیّة وأحوال المرسِل والمرسَل إلیه. نظرا لتوفر نهجالبلاغة لخطاب تواصلی أو تفاعلی ویتمّ توظیف اللغة فیه بشکل تداولی، فلابدّ من وجود مقاصد ضمنی فی نصوصه، فإذن یحتاج إلی التأمّل للوقوف علی المعانی التی یبتغیها الإمام علی (ع) وتستلزمها القصدیّة. اتّبع البحث الراهن المقاصد الضمنیّة فی رسائل من نهجالبلاغة عبر الاستلزامات الحواریّة المطرودة وفقا للقواعد الأربع المذکورة فی نظریّة مبدأ التعاون وخرقها فی الأسالیب اللغویّة للخطاب، اعتماداً علی المنهج الوصفیّ التحلیلیّ فی ضوء النظریّة التداولیّة. وفی النهایّة وصل إلی أنّ لغة رسائل الإمام (ع) لصلتها بالسّیاق الخارجیّ لن -تخضع لأنساق لغویّة معیّنة فحسب، بل تجربة صاحبها تنبنی علی القصدیّة التداولیّة بإلقاء مقاصده عبر التأثیر فی المخاطب، کما لجأ الإمام إلی الاستلزام مبنیّا علی خرق مبادئ التعاون؛ لأنّ مقاصده المنشودة لم یناسبها المعنى الحرفیّ للکلام، کالتهدید، والتخویف، والإرشاد، والتذکیر وغیرها؛ لهذا لجأ إلی المعنی الضمنیّ والتأویل البعید، أساساً علی الاستراتیجیّة التلمیحیّة بانتهاک کلّ من القواعد الأربع لأصل التعاون وفی رأسها قاعدة المناسبة وقاعدة الکیف وهما تحدثان عند الإمام أکثر من غیرها وذلک کلّه لشحنات قصدیّة وفکرة دینیّة ومعرفة مشترکة بین الإمام (ع) والمخاطب.