علمی - پژوهشی
گل افروز محبی؛ روح الله صیادی نژاد؛ امیرحسین رسول نیا؛ عباس اقبالی
چکیده
نقد ساختاری از جمله تحلیلهایی است که در راستای معنازایی در قرن بیستم و در پی نشانهشناسی سوسوری به شکوفایی رسید. «رولان بارت» _نشانهشناس و نظریهپرداز فرانسوی_ از جمله منتقدان ساختارگرایی است که اهمیّت نظریاتاش در پی تحوّلزایی و ماجراجویی نشانهشناختی و ایجاد نوعی نشاط فکری در تحلیلها، نقد مدرن و جریان ساختارگرایی ...
بیشتر
نقد ساختاری از جمله تحلیلهایی است که در راستای معنازایی در قرن بیستم و در پی نشانهشناسی سوسوری به شکوفایی رسید. «رولان بارت» _نشانهشناس و نظریهپرداز فرانسوی_ از جمله منتقدان ساختارگرایی است که اهمیّت نظریاتاش در پی تحوّلزایی و ماجراجویی نشانهشناختی و ایجاد نوعی نشاط فکری در تحلیلها، نقد مدرن و جریان ساختارگرایی میباشد. وی مدلی را مبتنی بر رمزگان جهت تحلیل متن ارائه نموده است که از ورای آن و با کمک بافت متن میتوان بدون نیاز به حضور مؤلف و تنها به کمک زبان گویای متن به تحلیل ساختار متون مختلف پرداخت. این مدل معناساز که رمزگان را صدای متن میشناسد متشکل از رمزگان هرمنوتیک یا معمّایی، رمزگان پروآیرتیک یا کنشی، رمزگان معنابنی یا ضمنی، رمزگان نمادین یا تقابلی و رمزگان فرهنگی یا ارجاعی است. هدف اصلی این مقاله، کاربرد رویکرد تحلیل بارت جهت معناکاوی و تفسیر متن سرودهی (لِکُلِّ امرِئٍ مِن دَهرِهِ ما تَعَوَّدا) اثر متنبی است که مبتنی بر روش توصیفیتحلیلی است. دستاورد تحقیق بیانگر آن است که مدل رمزگانی بارت گویای حضور رمزگان در نقاط مختلف پیکرهی متن است و نوعی پراکندگی معنایی در سطح متن را نمایان میسازد که بر متون منظوم کلاسیک نیز قابل اجراست. ظهور رمزگان معمّایی سروده جهت معرفی سیفالدّوله است. رمزگان کنشی نیز جنگاوری وی را بهعنوان کنشگر اصلی، روایت میکند. رمزگان معنایی و نمادین در پی معناسازی برای دو شخیصت اصلی و فعّال متن یعنی سیفالدّوله و متنبی دو گروه خیر و شر را در مقابل هم قرار دادهاند. کلانرمزگان فرهنگی متن نیز نشانگر پیوند آن با عناصر اجتماعی و اعتقادی قدرت، تکسب، ایدئولوژی و تأثیرپذیری از آنهاست که در قسمت پایانی سروده نوعی معلومات عمومی را برای خواننده خلق مینماید.
علمی - پژوهشی
ساناز طوقی؛ امیرحسین رسول نیا؛ علی نجفی ایوکی
چکیده
یکی از پایههای اساسی هر داستان بر عنصر زمان بنا شده است و دراصل شاکلۀ هر روایت، ترسیم وقایع در چارچوب شاخصۀ زمان میباشد؛ اما آشفتگی زمانی در نقل رویدادها گاهی اوقات، جای روایت منطقی و معمول جریان یک داستان را میگیرد. سنان أنطوان یکی از نویسندگان عرصۀ رمان عربی است که با اتخاذ شیوۀ درهم تنیدن زمانها در ساحت رمان و به چالش کشیدن ...
بیشتر
یکی از پایههای اساسی هر داستان بر عنصر زمان بنا شده است و دراصل شاکلۀ هر روایت، ترسیم وقایع در چارچوب شاخصۀ زمان میباشد؛ اما آشفتگی زمانی در نقل رویدادها گاهی اوقات، جای روایت منطقی و معمول جریان یک داستان را میگیرد. سنان أنطوان یکی از نویسندگان عرصۀ رمان عربی است که با اتخاذ شیوۀ درهم تنیدن زمانها در ساحت رمان و به چالش کشیدن زمان روایت حوادث و رویدادها، هنرمندانه سبک نوینی را در مخلکردن روایت برخط زمانی پیشه کرده که امروزه نزد بسیاری از روایتشناسان معاصر مولفهای درخور توجه است. در پرتو این مسأله، پژوهش حاضر در صدد است تا با روش توصیفی- تحلیلی و با تکیه بر نظریۀ زمان روایی ژرار ژنت -که به باور منتقدان، کاملترین تئوری عرصۀ مفهوم زمان روایی است - به تحلیل کاربست شگرد بازگشت زمانی در رمان الفهرس و خوانش عوامل موثر در جابهجایی زمانی موجود در آن بپردازد. در واقع هدف از این مقاله، کشف علل تزلزل زمانی و بازگشت به گذشته در روایت مورد نظر است. طبیعی است که تبیین مبانی مولفۀ زمان روایت ژنت در شناخت مولفههای اثرگذار در این انحراف زمانی و ایجاد بستر مناسب جهت خوانش آسان رمان از سوی مخاطب ضرورت دارد. نتیجۀ تحقیق حاکی از این است که شاخصۀ بازگشت زمانی داخلی، بارزترین مولفه از جلوههای زمانی روایت الفهرس است که در سایۀ اغراضی چون حزن و اندوه، ترس و دلهره و احساس لذت، توانسته با درهم شکستن روال خطی زمان، مخاطب را در چگونگی دریافت و کشف حلقۀ پیوند زمان رویدادها با ابهام روبهرو کند
مقاله پژوهشی
سید مهدی مسبوق؛ حسین رجبی علا
چکیده
کاربردشناسی به بررسی زبان در بافت و سیاق در خلال موقعیتی خاص و در زمان و مکانی خاص می-پردازد تا اهداف گوینده و معانی مورد نظری که قصد انتقال آن به مخاطب را دارد، توضیح دهد. «پیش-انگاری»، به بررسیاطلاعاتیمیپردازد که پیشتر میان گوینده و شنونده وجود داشته و گوینده فرض میکند، شنونده از برخی اطلاعات آگاهی دارد. نهجالبلاغه ...
بیشتر
کاربردشناسی به بررسی زبان در بافت و سیاق در خلال موقعیتی خاص و در زمان و مکانی خاص می-پردازد تا اهداف گوینده و معانی مورد نظری که قصد انتقال آن به مخاطب را دارد، توضیح دهد. «پیش-انگاری»، به بررسیاطلاعاتیمیپردازد که پیشتر میان گوینده و شنونده وجود داشته و گوینده فرض میکند، شنونده از برخی اطلاعات آگاهی دارد. نهجالبلاغه به عنوان کتابی ارزشمند و گرانسنگ در باورهای اسلامی، به عنوان یک منبع مهم وغنی برای هدایت بشری به شمار میآید که با هویـت دینی خود، عمومیـت یافته است. بسنده نمودن به معانی ظاهری آن، به منزله عدم درک واقعی مفاهیم ارزشمند این کتاب جاوید است. زیرا در عمق ساختار ظاهری خود، به موضوعاتی عمیق و فراوان اشاره میکند که نیازمند کاوش و بررسی بیشتری است. در جستار پیشرو با روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد کاربردشناختی، پیشانگاری وانواع آن در90 نمونه از ضربالمثلهای نهجالبلاغه بر اساس کتاب «الأَمثال و الحکم المستخرجه من نهجالبلاغه» نوشته محمد الغروی، مورد نقد و تحلیل قرار گرفت تا از این رهگذر خوانش و فهم دقیقتری از این امثال به دست آید. نتایج پژوهش نشان داد که امام علی(ع) ضمن توجه به قوانین تطور زبان، به صورت هنرمندانه، مفاهیم اخلاقی، اجتماعی و سیاسی مورد نظر خویش را در قالب واژگان و عبارات دارای مفاهیم پوشیده، مطرح نمودهاند که بیانگر توانش زبانی و کاربردشناختی امیر بیان (ع) است. ایشان در مسیر دستیابی به این معانی پنهان، به تشریح پیشانگاریهای ساختاری و گاه واقعیتپذیر و واقعیت ناپذیر، مخاطب را بیش از بیش به تعمق در امثال دعوت نموده است. کلید واژهها: کاربردشناسی، پیشانگاری، ضربالمثل، نهجالبلاغه.
علمی - پژوهشی
زهرا حقایقی؛ مرضیه آباد
چکیده
ساختارگرایی، رویکردی تحلیلی در مطالعات ادبی است که با تأکید بر نقش زبان در شکلدهی به معانی و ساختارهای ادبی، به کاوش در روابط بین عناصر زبانی و ساختاری متون میپردازد. در این پژوهش، با بهرهگیری از این رویکرد و با تکیه بر نظریههای رومان یاکوبسن، به بررسی دقیق و همه جانبهی قصیدهی مشهور «لامیة العجم» طغرایی پرداخته شده ...
بیشتر
ساختارگرایی، رویکردی تحلیلی در مطالعات ادبی است که با تأکید بر نقش زبان در شکلدهی به معانی و ساختارهای ادبی، به کاوش در روابط بین عناصر زبانی و ساختاری متون میپردازد. در این پژوهش، با بهرهگیری از این رویکرد و با تکیه بر نظریههای رومان یاکوبسن، به بررسی دقیق و همه جانبهی قصیدهی مشهور «لامیة العجم» طغرایی پرداخته شده است. هدف اصلی پژوهش، شناسایی و تحلیل ارتباط بین عناصر زبانی و ادبی در شکلگیری معنا در این اثر کلاسیک است. با توجه به اهمیت وشهرت «لامیة العجم»، این پژوهش تلاش میکند تا با رویکردی ساختارگرایانه، لایههای پنهان و پیچیدگیهای معنایی این قصیده را آشکار سازد. روش پژوهش مبتنی بر تحلیل زبانشناختی دقیق متن در سه سطح زبانی، ادبی و اندیشگانی است. در سطح زبانی، به بررسی عناصر صوتی مانند همآوایی و همحروفی، وزن و بحر، و همچنین هنجارشکنیهای زبانی پرداخته شده است. در سطح ادبی، تحلیل بر روی عناصر ادبی مانند استعاره، کنایه و سایر آرایههای ادبی متمرکز شده است. و در نهایت، در سطح اندیشگانی، تلاش شده است تا ارتباط بین عناصر زبانی و ادبی با مفاهیم و مضامین کلی قصیده بررسی شود. رهیافت پژوهش نشان می دهد که وزن وبحر با مفهوم و محتوای قصیده همخوانی دارد. هم حروفی و هم آوایی در شعر اندک،اما قابل ملاحظه است و غالبا از نوع تکرار آوایی ناقص است، از دیگر سو، هنجارگریزی و قاعده افزایی است که موجب برجستهسازی زبان شعری قصیده «لامیة العجم» شده است و از این میان کاربرد استعاره از بالاترین بسامد برخوردار است که نشانگر عنصر خیال و معانی ذهنی شاعر است. ساختار واژگانی و ادبی در قصیده در خدمت اندیشه و عاطفه شاعر قرار گرفته است
علمی - پژوهشی
زهرا هادوی خلیل آباد؛ حسین ایمانیان؛ روح الله صیادی نژاد
چکیده
نوشتههای جغرافیایی و سفرنامهها، سرچشمۀ بسیاری از نادانستههای انسان معاصر از دنیای قدیم است و با نگاه به آنها می-توان شناختی بهتر و دقیقتر از شیوۀ اندیشهورزی، سخنگویی، آیینها و باورهای مردم سرزمینهای گوناگون یافت. سفرنامه-نویسی و نگارش کتابهای جغرافی با موضوع انسانی، کمابیش از سدۀ سوم هجری آغاز و در سدۀ چهارم به اوج ...
بیشتر
نوشتههای جغرافیایی و سفرنامهها، سرچشمۀ بسیاری از نادانستههای انسان معاصر از دنیای قدیم است و با نگاه به آنها می-توان شناختی بهتر و دقیقتر از شیوۀ اندیشهورزی، سخنگویی، آیینها و باورهای مردم سرزمینهای گوناگون یافت. سفرنامه-نویسی و نگارش کتابهای جغرافی با موضوع انسانی، کمابیش از سدۀ سوم هجری آغاز و در سدۀ چهارم به اوج میرسد. یکی از موضوعهایی که در این نوشتهها نمودی گاه پُررنگ و بیشتر، کمرنگ دارد، اشارۀ نویسندگان به موضوعهای زبانی است. زبانشناسی جغرافیایی که از شاخههای نورستۀ زبانشناسی است میکوشد با مطالعۀ این نوشتهها، تصویری از گونههای زبانی و گویشی و پراکندگی آن در مناطق گوناگون، پیش روی خواننده بگذارد. این جستار با بیرونکشیدن مؤلفههای زبان-شناسی جغرافیایی از سفرنامههای عربی سدههای سوم تا هشتم هجری و تحلیل دادههای زبانی، به ارزش فرهنگی، سیاسی و حتی اقتصادی این دادهها برای پژوهشگر معاصر اشاره میکند.از آنجا که دربارۀ پیوندهای زبانی در سرزمینهای گشودهشده پس از اسلام، نوشتههای جداگانۀ کمتری هست، سفرنامهها سرچشمهای ارزشمند و مطمئن برای نشاندادن اندازۀ نفوذ زبانی، دینی و سیاسی گروهها یا حکومتها بهویژه اسلام در سرزمینهای گوناگون بهشمار میآید و این، بر بایستگی انجام پژوهش تأکید دارد. هدف نگارندگان، بررسی سیر تاریخی مؤلفهها و پیوندهای زبانیِ بازتابیافته در سفرنامههای سدههای سوم تا نهم است. مطالعه نشان میدهد که چندزبانگی، ویژگی-های گویشی هر منطقه، پراکندگی جغرافیایی لهجهها و زبانها، همسنجی ساختاریِ واژهها، کمارزشدانستنهایِ ذوقی برخی لهجهها و بیان علت نامگذاری جایها و کسان، مهمترین مایههای زبانی است که در سفرنامهها بازتاب یافته و هریک، پرده از مسائل اجتماعی، دینی، تاریخی و سیاسی سرزمینهای گوناگون اسلامی برمیدارد.
علمی - پژوهشی
عبدالوحید نویدی
چکیده
شغلت الدراسات النقدیة موضعا مرکزیا فی تحلیل النصوص الشعریة والنثریة؛ و من أهم الدرسات النقدیة المعاصر هی لسانیات النص التی تعد مدخلا أساسیا لدراسة اتساق الخطاب وانسجامه. هذه النظریة ذات علاقة دلالیة وتداولیة تنبئ بمدی فعالیة الخطاب ودینامیة النص، وتسهم فی تشیید عالم الخطاب الشعری وتساعد علی وضع الأطر والحدود للکشف عن عالم النصوص. ...
بیشتر
شغلت الدراسات النقدیة موضعا مرکزیا فی تحلیل النصوص الشعریة والنثریة؛ و من أهم الدرسات النقدیة المعاصر هی لسانیات النص التی تعد مدخلا أساسیا لدراسة اتساق الخطاب وانسجامه. هذه النظریة ذات علاقة دلالیة وتداولیة تنبئ بمدی فعالیة الخطاب ودینامیة النص، وتسهم فی تشیید عالم الخطاب الشعری وتساعد علی وضع الأطر والحدود للکشف عن عالم النصوص. وتأسیسا علی هذا، یهدف بحثنا هذا إلی الوقوف علی مظاهر نسیج النص ورؤیا الخطاب فی إحدی قصائد المتنبی فی مدح سیف الدولة، ودراسة الروابط الشکلیة فیها، وتحلیل الاتساق النحوی بوصفه رابطا شکلیا تتعالق به النصوص وتکتسب به نصیتها، مستخدما المنهج الوصفی التحلیلی، معتمدا علی نظریة الاتساق النصی، مؤمنا بضرورة تفعیل هذه النظریة لدراسة وتقییم المنجز الشعری، وتقدیم القراءة الجدیدة. من أهم النتائج التی توصل إلیها المقال هی أن العنصر الإحالی له حضور لافت فی القصیدة؛ فاستخدمت بنسبة کبیرة تفوق العناصر الأخری. وأکثر المحالات إلیها استخداما فی القصیدة هی الممدوح والمتنبی، وهو یتماشی مع موضوع المدح، فالإحالة الضمائریة إلی الممدوح والشاعر أسهمت إسهاما بارزا فی الربط بین أجزاء القصیدة وإحکام نسجها وبنائها. کما أن هناک تنوع فی استعمال الضمائر بین المتصل، والمنفصل، والمستتر؛الأمر الذی أدی ألی کسر الرتابة والممل عن النص. والشاعر من خلال الإحالة الداخلیة القبلیة یزید من حظوظ النص فی التماسک، أما الإحالة الضمیریة الخارجیة فتعود جمیعا إلی الممدوح والشاعر، وأن الإشارات والموصولات وأدوات المقارنة تسهم فی استمراریة القصیدة، لکنها لاتشکل أداة اتساقیة قویة بالقیاس مع عدد الضمائر المستعملة کما عنصر الحذف یشکل ظاهرة أسلوبیة بارزة فی قصیدته من أجل الإیجاز، والاقتصاد اللغوی، وإبعاد نصه عن الحشو الزائد، وإشراک المتلقی فی الکشف عن الکلمات المحذوفة.
علمی - پژوهشی
زینب صالحی؛ سید حسین سیدی
چکیده
ادبیات از گذشتههای دور همواره در نقش یک آیینه تمام نمای جامعه بشری ایفای نقش نموده است و ادبیات و جامعه در تقابل و تعاملی دوسویه با یکدیگر زیسته و تأثیر وتأثراتی داشتهاند. از این روی مفاهیم، معانی و گاها ساختار یک اثر ادبی به موازات تحولات جامعه دچار تغییر و دگردیسی شده است که با مرور آثار ادبی در دورههای مختلف به خوبی میتوان ...
بیشتر
ادبیات از گذشتههای دور همواره در نقش یک آیینه تمام نمای جامعه بشری ایفای نقش نموده است و ادبیات و جامعه در تقابل و تعاملی دوسویه با یکدیگر زیسته و تأثیر وتأثراتی داشتهاند. از این روی مفاهیم، معانی و گاها ساختار یک اثر ادبی به موازات تحولات جامعه دچار تغییر و دگردیسی شده است که با مرور آثار ادبی در دورههای مختلف به خوبی میتوان آن را مشاهده کرد. همان طور که تحلیل و بررسی نگاه انتقادی و اعتراضی عبدالرحمن یوسف به جامعهاش مؤید این نظرگاه است. در جستار پیشرو محتوای اشعار و آثار شعری عبدالرحمن یوسف و رابطهای که با جهان معاصرش دارد مورد بررسی قرار میگیرد و به جای شیوۀ توصیفی محض، به تأثیرپذیری محتوایی سرودههایش از محیط پیرامونش پرداخته میشود. نتایج جستار حاضر چنین است:شاعر متأثر از شرایط اجتماعی جامعه خود و ضمیر بیدار و دردمندش و بدون استفاده از واژگان پرطمطراق، لفظپردازیها و تصنعهای شعری به نقد موضوعاتی چون فقر، تضاد طبقاتی، قتل عام مردم بیگناه، تاراج سرمایههای ملی، فساد موجود در جامعه مصر، قانون مصر، شکنجه و زندانی کردن افراد بیگناه، فرقهگرایی و تفرقهافکنی، دخالت بیگانگان در امور مصری و ... پرداخته است و گاهی اوج درد و رنج وی را در نهایت استهزاء و تمسخر و ریشخند کلام وی به وضوح میتوان دید به طوری که حتی بالاترین شخص دستگاه حکومتی نیز از این زبان تند و گزندۀ وی در امان نبوده است. شایان ذکر است شاعر در کنار نقد جامعه و توصیف واقعیت تلخ آن به ریشهیابی مشکلات و ایجاد روحیه مبارزهطلبی در میان مردم مصر میپردازد.
علمی - پژوهشی
سیدحسین سیدی؛ سعیده ممیزی
چکیده
"زمان" جایگاه مهمی در مطالعات تفسیری و علوم قرآنی دارد؛ "زمان" با عناوینی همچون مکی-مدنی و ترتیب نزول، همواره در صدرِ مباحث تفسیری حضور داشته است. مقولهی مکی و مدنی در واقع به زمانِ قرآنی، در قالب دو دورهی کلی اشاره دارد، ترتیب نزول نیز به صورت جزئی، به بررسی زمانِ قرآنی میپردازد. با وجود اهمیت زمان، در نزد متخصصان علوم قرآنی و نقش ...
بیشتر
"زمان" جایگاه مهمی در مطالعات تفسیری و علوم قرآنی دارد؛ "زمان" با عناوینی همچون مکی-مدنی و ترتیب نزول، همواره در صدرِ مباحث تفسیری حضور داشته است. مقولهی مکی و مدنی در واقع به زمانِ قرآنی، در قالب دو دورهی کلی اشاره دارد، ترتیب نزول نیز به صورت جزئی، به بررسی زمانِ قرآنی میپردازد. با وجود اهمیت زمان، در نزد متخصصان علوم قرآنی و نقش بدیهی آن در مطالعات قرآنی، پژوهشهای ادبیات عربی - قرآنی، توجه زیادی بدین مقوله نداشتهاند و همین مسئله، موجب خلل و چالش در آنها شده است. بازنمایی و بازخوانی خلل احتمالی، میتواند پژوهشگران آتی را برای توجه به مقولهی زمان، مجاب کند، این انگیزهای بود که در نهایت به انتخاب عنوان مذکور، منجر شد، برای نیل به این مقصود، تعدادی از مقالات حوزهی داستانی و موضوعی - به عنوان دو زمینهی مهم مطالعات ادبی-قرآنی- به صورت تصادفی استخراج و از لحاظ توجه و عدم توجه به مقولهی «زمان» بررسی شدند. شایان ذکر است که در پژوهش حاضر از روش فراتحلیل و آماری استفاده شده است.نتایج بررسیها نشان داد؛ هم در مطالعات داستانی و هم در مطالعات موضوعی، درصد بسیار پایینی از پژوهشگران به مقولهی «زمان» توجه داشتهاند که نقصهایی را به تبع خود، به همراه آورده است؛ آسیبهایی که در مطالعات داستانی، ملاحظه شدند، عبارتند از: نادیدهانگاری ابداعهای داستان قرآنی، خلل در اجرای برخی الگوهای تحلیلی، به حاشیه رفتن غرضهای قرآنی و شکستن الگوی قرآنی در الگوی تحلیلی. در مطالعات موضوعی نیز میتوان به این چالشها اشاره کرد: مثالکاوی بدل از متنکاوی و خلل در برخی الگوهای تحلیلی.
علمی - پژوهشی
جواد محمدزاده؛ بهروز قربان زاده؛ محمد کلاشی
چکیده
من الاتجاهات السائدة فی النقد الأدبی، استخدام المنهج النفسی الاجتماعی المدمج. یتضمن هذا المنهج نظریات تقوم بتقییم الشخصیات الخیالیة وسلوکیاتها وأفعالها الفردیة والاجتماعیة. من هذه النظریات هی نظریة وصمة العار التی وضعها إرفنج جوفمان، والتی یمکن على أساسها دراسة سلوکیات الشخصیة الموصومة وأفعالها من خلال الأعمال الأدبیة، منها ...
بیشتر
من الاتجاهات السائدة فی النقد الأدبی، استخدام المنهج النفسی الاجتماعی المدمج. یتضمن هذا المنهج نظریات تقوم بتقییم الشخصیات الخیالیة وسلوکیاتها وأفعالها الفردیة والاجتماعیة. من هذه النظریات هی نظریة وصمة العار التی وضعها إرفنج جوفمان، والتی یمکن على أساسها دراسة سلوکیات الشخصیة الموصومة وأفعالها من خلال الأعمال الأدبیة، منها القصص القصیرة. إنّ وصمة العار هی عبارة عن إلصاق مسمیات غیر مرغوب فیه للفرد من جانب آخر، الأمر الذی یؤدّی إلی عزلة الفرد وعدم تقبل المجتمع له. إنّ إحدی الخصائص المخزیة التی تخلق وصمة العار هی الطلاق، حیث قد یؤدّی إلى اضطرابات نفسیة خطیرة وحتی الموت. من ثمّ، اخترنا فی هذا البحث قصة تحمل عنوان "أوراق مطلقة"، للقاصّة السوریة ولیدة عتو، وهی إحدى القصص الواقعیة التی تتناول حیاة مطلقة، لم تفقد هویتها الشخصیة فحسب، بل هویتها الاجتماعیة أیضاً. یهدف هذا البحث إلی تحلیل آثار وصمة الطلاق على الشخصیة الموصومة والعوامل المؤثرة فی خلقها علی ضوء المنهج الوصفی التحلیلی، وبالاعتماد على نظریة "وصمة العار". تکمن أهمیة هذا البحث فی أنه من جهة یکون خطوة نحو تعریف القراء بالقصص القصیرة للکاتبة السوریة ولیدة عتو التی تهتم بالقضایا الاجتماعیة والثقافیة للمرأة، ومن جهة أخرى، یحاول الکشف عن صورة الوضع الاجتماعی للمرأة المطلقة، والضغوط النفسیة الناتجة عن وصمة الطلاق فی المجتمع السوری، بالاعتماد على نظریة إرفنج جوفمان. تدلّ نتائج هذا البحث علی أنّ العزلة الاجتماعیة وتدنی احترام الذات هما من أکثر أنواع علامات وصمة العار تجلیاً لدی ناهد بوصفها شخصیة موصومة. من وجهة نظر القاصّة، أنّ أمّ ماهر -بوصفها شخصیة واصمة- ولیدة نظرة المجتمع التقلیلدیة للمرأة المطلقة، وهی حبیسة موروث ثقافی غیر قابل للتغییر. الرؤیة التمییزیة أو رؤیة فصل الــــ "نحن" عن الـــ "هم"، هی عاملة واصمة أخری تستخدمها أمّ ماهر لتهاجم شخصیة موصومة. فی هذه القصة، یکون ماهر -باعتباره شخصیة داعمة- فی منتهی الحکمة، وهو یستخدم إستراتیجیة المقارنة والتدخل المعرفی السلوکی، لخفض الوصمة وتغییر رؤیة الواصمة
علمی - پژوهشی
گل افروز محبی؛ حسین نوازنی
چکیده
رویکرد جهان متن پُل وِرث (1999) با تأکید بر ساختارهای ذهنی پنهان در متن، آن را به مثابه یک جهان مستقل با قوانین و ساختارهای درونی خود مینگرد. این رویکرد با کمک تحلیل روابط، میان عناصر مختلف متن مانند شخصیتها، مکانها و رویدادها به درک بهتر معنا و پیام نهفته در متن کمک میکند. جهانهای سهگانۀ متن، گفتمان و زیرشمول اساس آن هستند. این ...
بیشتر
رویکرد جهان متن پُل وِرث (1999) با تأکید بر ساختارهای ذهنی پنهان در متن، آن را به مثابه یک جهان مستقل با قوانین و ساختارهای درونی خود مینگرد. این رویکرد با کمک تحلیل روابط، میان عناصر مختلف متن مانند شخصیتها، مکانها و رویدادها به درک بهتر معنا و پیام نهفته در متن کمک میکند. جهانهای سهگانۀ متن، گفتمان و زیرشمول اساس آن هستند. این مقاله از رویکرد تحلیل گفتمان برای بررسی ساختار و معنای خطبۀ 91 امام علی (ع) که به خطبۀ اشباح معروف است، استفاده میکند. با هدف بهکارگیری مفهوم جهانهای گفتمانی پل ورث، این جستار به لایههای معنایی متعدد و مفاهیم بههمپیوستۀ نهفته در متن میپردازد که با بررسی عناصر کلیدی که این دنیاها را میسازند، مانند شخصیتها، مضامین متن شناسایی میشوند. مسألۀ پژوهش، این است که چگونه فرآیند جهان متن در چارچوب رویکرد ورث با ایجاد هماهنگی بین جهانهای مختلف متن به معناسازی میپردازد. علاوه بر این، این مقاله به بررسی روابط بین این جهانهای گفتمانی و چگونگی کمک آنها به انسجام و معنای کلی خطبه میپردازد. یافتهها، متنی چندوجهی را نشان میدهد که از گفتمان سادۀ دینی فراتر میرود و بینش عمیقی در مورد ماهیت هستی، هدف انسانی و امر الهی ارائه میدهد. این خطبه به جهانهای گفتمانی مختلفی تقسیم شده است که بهطور عمده بر هستی و آفرینش و جایگاه انسان در جهان تمرکز دارند. جهان گفتمانی انسان به نقش انسان در جهان، رابطه او با خدا و تعهدات اخلاقی او میپردازد. این جهان بر مفهوم ارادۀ آزاد، اهمیت ایمان و عبادت و سرنوشت نهایی بشریت تأکید دارد.
مقاله پژوهشی
فرزانه زارعی
چکیده
ایماژ عشق از مباحث بنیادین ادبیات و روانشناختی به شماره میآید. بنیاد زندگی و شالوده هستی بر آن استوار است. عشقی که جوهر آفرینش و راز پنهان میان ذرات هستی است. عبدالوهاب البیاتی شاعر برجسته عراقی مفهوم عشق را در شعر خود بهعنوان نیرویی آفریننده و بنیان هستی میبیند؛ ازاینرو عشق در جهان شعری او از سطح احساس فردی فراتر میرود و ...
بیشتر
ایماژ عشق از مباحث بنیادین ادبیات و روانشناختی به شماره میآید. بنیاد زندگی و شالوده هستی بر آن استوار است. عشقی که جوهر آفرینش و راز پنهان میان ذرات هستی است. عبدالوهاب البیاتی شاعر برجسته عراقی مفهوم عشق را در شعر خود بهعنوان نیرویی آفریننده و بنیان هستی میبیند؛ ازاینرو عشق در جهان شعری او از سطح احساس فردی فراتر میرود و به تجربهی انسانی اجتماعی و عرفانی بدل میشود؛ زیرا عشق را جوهر رهایی انسان میداند. این پژوهش با رویکردی نقد اسطوره گرا و با تکیهبر روش توصیفی تحلیلی به بررسی نمودهای عشق در سرودههای عبدالوهاب البیاتی با بهرهگیری از مفاهیم روانشناختی نقاب و سایه میپردازد. رهیافت فرجامین این جستار حکایت از آن دارد انگاره عشق در جهان شعری بیاتی فرایند تکاملی است که شاعر در بستر آن از پسِ نقابهای اجتماعی و اسطورهای عبور میکند، با سایهی درونی خویش رویارو میشود و درنهایت بهنوعی تکامل وجودی و رستاخیز و جاودانگی دست مییابد. از این منظر، ایماژ عشق در آثاربیاتی نهتنها نیرویی عاطفی، بلکه مسیری برای کشف خویشتن، پیوند با ناخودآگاه و رسیدن به تکامل وجودی است. عشق در شعر عبدالوهاب البیاتی از بستر تاریخ، تمدن، اسطوره، سیاست و تجربههای سفر و تبعید عبور میکند و به نیرویی سازنده و باززاینده تبدیل میشود.عشق در جهان شعری او نهفقط یک تجربه شخصی و حسی است؛ بلکه قدرتی است که میتواند سبب رستخیز و باززایی و تجدید حیات فرهنگی و تاریخی یک سرزمین از دل رنجها و ویرانیها شود و پیوندی ژرف با هویت جمعی و تجربه تاریخی ملت عرب برقرار میکند..
مقاله پژوهشی
علی خالقی؛ حسن خلف؛ حمید متولی زاده نائینی
چکیده
هوش عاطفی که نخستین بار توسط دانیل گلمن مفهومپردازی شد، به توانایی شناخت و مدیریت هیجانات فردی و اجتماعی میپردازد. این مفهوم که شامل ابعاد خودآگاهی، خودمدیریتی، خودانگیزشی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط است، میتواند ابزاری کارآمد برای تحلیل لایههای روانشناختی شخصیتها در آثار ادبی باشد. بر همین اساس، پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی ...
بیشتر
هوش عاطفی که نخستین بار توسط دانیل گلمن مفهومپردازی شد، به توانایی شناخت و مدیریت هیجانات فردی و اجتماعی میپردازد. این مفهوم که شامل ابعاد خودآگاهی، خودمدیریتی، خودانگیزشی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط است، میتواند ابزاری کارآمد برای تحلیل لایههای روانشناختی شخصیتها در آثار ادبی باشد. بر همین اساس، پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی به تطبیق ابعاد هوش عاطفی (EQ) بر پایه نظریه دانیل گلمن در دو رمان برجسته، «چشمهایش» اثر بزرگ علوی و «رأیتُ فیما یری النائم» اثر نجیب محفوظ میپردازد. ضرورت این پژوهش از جایگاه ممتاز دو رمان در ادبیات فارسی و عربی و نیز از ظرفیت نظریه هوش عاطفی در ایجاد پیوندی میان روانشناسی و نقد ادبی سرچشمه میگیرد. از اینرو، اهداف نگارندگان، بررسی تطبیقی ابعاد هوش عاطفی در شخصیتهای دو اثر و تبیین کارکرد سیاسی-اجتماعی آن در رمان «چشمهایش» و کارکرد وجودی-هویتی آن در رمان «رأیتُ فیما یری النائم» است. نتایج تحقیق نشان میدهد که بزرگ علوی در رمان خود شخصیتهایی را در بستر مبارزات سیاسی خلق میکند، در حالی که نجیب محفوظ از طریق روایتی سورئال به کاوش در روان انسان میپردازد. همچنین شخصیتهای رمان «چشمهایش» از مؤلفههای هوش عاطفی عمدتاً در راستای پیشبرد اهداف سیاسی و مقاومت بهره میبرند. در مقابل، در رمان «رأیتُ فیما یری النائم»، هوش عاطفی به شکلی فطری و درونی در شخصیت اصلی برای مواجهه با بحرانهای وجودی و هویتی به کار گرفته میشود. با وجود شباهت هر دو نویسنده در استفاده از هوش عاطفی برای عمق بخشیدن به شخصیتها، تفاوت اصلی در هدف نهایی آنهاست: علوی بر کنشگری در جهان بیرون (اجتماعی-سیاسی) و محفوظ بر کاوش در جهان درون (فردی-وجودی) تمرکز کرده است. این پژوهش، کارآمدی مدل گلمن را در تحلیل لایههای عمیق روانشناختی در ادبیات داستانی با بافتهای فرهنگی و سبکی متفاوت تأیید میکند.
علمی - پژوهشی
حسین الیاسی
چکیده
لاندوفسکی با توسعه مطالعات گرمس ، رویکرد نظام معنایی را معرفی میکند که با مطالعه رخداد فاعلی، کنش سوژههای گفتمانی و عنصر تعامل، به بررسی روند تولید معنا درمتون روایی بر اساس نظام های معنایی میپردازد. وی تولید معنا را مرهون کنش مجابسازی، القایی و تشویقی، تطبیق و تصادف میداند که با مرکزیت یافتن کنش در روایت تغییر پیدا می کند ...
بیشتر
لاندوفسکی با توسعه مطالعات گرمس ، رویکرد نظام معنایی را معرفی میکند که با مطالعه رخداد فاعلی، کنش سوژههای گفتمانی و عنصر تعامل، به بررسی روند تولید معنا درمتون روایی بر اساس نظام های معنایی میپردازد. وی تولید معنا را مرهون کنش مجابسازی، القایی و تشویقی، تطبیق و تصادف میداند که با مرکزیت یافتن کنش در روایت تغییر پیدا می کند و موجب شکل گیری لایه های مختلف معنایی می شود. پژوهش حاضر بر اساس نظریه نظام معنایی لاندوفسکی و به شیوه توصیفی و تحلیلی به بررسی رمان البحث عن الشمس از عزالدین جلاوجی میپردازد. یافتههای پژوهش نشان میدهد داستان با فضایی تنشی آغاز شده که در آن حضور ایستای مقهور و عدم توانش وی برای رویارویی با ربیب که به عنوان نماد رژیم صهیونیستی خانه او را تصاحب کرده، ترسیم کننده یک فضای تنشی است. آزادسازی خانه مقهور به عنوان نماد سرزمین فلسطین، ابژه ارزشی و هدف غایی غریب است که در ادامه با شکل گیری کنش مجابسازی و یا اقناع از سوی غریب، برای رسیدن به آن، برنامه ریزی میشود. غریب پس از عبور از چالشهای مجابسازی در نهایت موفق میشود تا مقهور را برای انجام کنش و بیرون راندن ربیب و دستیابی به خورشید و در هم شکستن حصاری که به وسیله ربیب و حامیان وی بنا شده متقاعد سازد. در نهایت با تحقق همآیی و توانش کنشی، مقهور به سوژهای فعال با جهت گیری مثبت تبدیل میشود و شروع فرآیند کنش پردازی از سوی وی و تلاش برای بیرون راندن ربیب، بیانگر شکلگیری نظام معنایی تطبیق در داستان مذکور است که در نهایت با اثبات حضور پدیدار شناختی مقهور، رهاسازی فلسطین به عنوان ابژه ارزشی و بیرون راندن ربیب تحقق پیدا میکند.
علمی - پژوهشی
سحر دهقانی؛ حسین شمسآبادی؛ سید مهدی نوری کیذقانی؛ عباس گنجعلی
چکیده
میزوژنی، باور یا نگرشی است که ریشه در تعصبات عمیق اجتماعی، فرهنگی و تاریخی علیه زنان دارد و در طول تاریخ از طریق اشکال مختلف تبعیض، خشونت و انقیاد تداوم یافته است. این نگرش، بهطور گسترده در جوامع مختلف مشاهده شده و اثرات آن تنها محدود به حوزه اجتماعی نیست، بلکه فرهنگ، ادبیات و حتی ساختارهای حقوقی و اقتصادی جوامع را نیز تحت تأثیر قرار ...
بیشتر
میزوژنی، باور یا نگرشی است که ریشه در تعصبات عمیق اجتماعی، فرهنگی و تاریخی علیه زنان دارد و در طول تاریخ از طریق اشکال مختلف تبعیض، خشونت و انقیاد تداوم یافته است. این نگرش، بهطور گسترده در جوامع مختلف مشاهده شده و اثرات آن تنها محدود به حوزه اجتماعی نیست، بلکه فرهنگ، ادبیات و حتی ساختارهای حقوقی و اقتصادی جوامع را نیز تحت تأثیر قرار داده است. بر این اساس، میزوژنی به عنوان یکی از اشکال تبعیض و نابرابری در جوامع مختلف، نیازمند بررسی و تحلیل دقیق است تا بتوان ابعاد اجتماعی و فرهنگی مرتبط با آن را بهتر شناخت. این مفهوم، به عنوان یکی از جنبههای اساسی ادبیات، در رمانها و آثار ادبی مختلف نمود پیدا کرده است. رمانها، به دلیل توانایی در بازتاب واقعیتهای اجتماعی، میتوانند بستری مناسب برای مطالعه میزوژنی و تأثیر آن بر نگرشها و رفتارها باشند. یکی از آثاری که در این زمینه قابلیت بررسی دارد، رمان «النظارة السوداء» اثر احسان عبدالقدوس است. این رمان در پسزمینه جامعه سنتی مصر روایت میشود و توانسته است تصویری دقیق و عمیق از وضعیت انسانی و نگرش شخصیتها و جامعه نسبت به زنان، یا بهعبارت دیگر نسبت به پدیده میزوژنی، ارائه دهد. بر این اساس، این پژوهش با هدف تحلیل تأثیرات میزوژنی بر فرهنگ، جامعه و روابط انسانی انجام شده و تلاش دارد روند شکلگیری نگرشها و رفتارها را روشن سازد. در این راستا، نویسندگان با بهرهگیری از روش توصیفی-تحلیلی، کوشیدهاند با مطالعه رمان منتخب، جلوههای میزوژنی موجود در آن را شناسایی و بررسی کنند. نتایج این بررسی نشان میدهد که عبدالقدوس با استفاده از مؤلفههای میزوژنی نرم، رفتارهای آسیبرسان به زنان را در رمان خود نمایش میدهد و با خلق تنشهای روانی و اجتماعی، تصویری واقعگرایانه از موقعیت زنان در جامعه مصر ارائه میکند؛ زنانی که تحت سلطه مردان و محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی قرار دارند.